«اومبرتو اکو» نویسنده و زبان‌شناس شهیر ایتالیایی حمایت خود را از یک نویسنده هم‌وطنش که به مرگ تهدید شده است، اعلام کرد.

روبرتو ساویانو، اخیرا کتابی با نام «گومورا» (Gomorra) نوشته و در آن به مافیای «کامورا» ‌(Camorra) در شهر ناپل پرداخته است.

وی پس از انتشار کتابش از سوی این مافیا به مرگ تهدید شد. این کتاب که نویسنده در آن، مردم را به شورش علیه دار و دسته «کامورا» دعوت کرده، طی پنج ماه گذشته جزو پرفروش‌های بازار کتاب ایتالیا بوده است.

اومبرتو اکو گفته است: «نباید بگذاریم که روبرتو ساویانو مثل فالکون و بورسلینو –دو نویسنده‌ای که پس از تهدید شدن به قتل رسیدند- تنها بماند.»

نویسنده رمان «نام گل سرخ» یکشنبه شب در مصاحبه‌ای که با یکی از شبکه‌های تلویزیونی ایتالیا انجام داده، اضافه کرده است: «من نمی‌خواهم که نویسندگان را به یکپارچگی و اتحاد در برابر این موضوع دعوت کنم، بلکه این وظیفه دولت است که کسانی را که تهدید می‌کنند و ما آن‌ها را می‌شناسیم، دستگیر کند. دولت در این زمینه باید مداخله کند و در یک اقدام پیشگیرانه به این پدیده خاتمه دهد.»

ساویانو هفته گذشته در هفته‌نامه ایتالیایی «لسپرسو» خبر داده بود که پس از انتشار کتابش نامه‌ها و تماس‌های تلفنی تهدیدآمیزی از افراد بدون نام داشته است.

روز دوشنبه شورای امنیت شهر ناپل یک پلیس را به عنوان محافظ به خدمت «روبرتو ساویانو» گمارد. همچنین وزیر کشور ایتالیا اعلام کرده است که شخصا به این پرونده رسیدگی خواهد کرد.

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...