به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) خشونت خانگی نامی آشنا است برای آنانی که در زمینه حقوق زنان و کودکان تحقیق می‌کنند. اما موضوعی که نگاه به این نوع از خشونت را تا حد زیادی تغییر داد خشونت پس از شیوع بیماری کرونا در خانواده‌ها حتی علیه مردان بود. از میان بخش‌‏های كلان نظام سلامت، توجه به سلامت روانی ـ اجتماعی به عنوان جزء جدایی ناپذیر محسوب می‌شود. عوامل زیادی بر روی سلامت روان جامعه تاثیرگذار است که رفاه و امنیت اقتصادی مهم‌ترین آن‌هاست.

کرونا مشکلات اقتصادی را در کشور افزایش داد و شکی نیست با این مشکلات انواع خشونت‌های خانگی بیشتر خود را نشان دادند. نیلوفر میرزایی نویسنده کتاب «خشونت خانگی (آسیب پنهان اجتماعی)» معتقد است: در حال حاضر در رسانه‌ها آمار خشونت خانگی، کودک‌آزاری و آمار طلاق افزایش پیدا کرده و این روزها کرونا این آسیب‌ها را از حالت پنهان خارج کرده است.

افزایش خشونت خانگی : آسیب پنهان اجتماعی نیلوفر میرزایی

امروزه و با مشکلاتی که در زمان بحران کرونا پیش آمد صحبت از خشونت خانگی بسیار شده است. شما در کتابتان به این موضوع پرداخته‌اید. به عقیده شما چرا این خشونت‌ها در زمانی که پیوندهای خانواده‌ها باید افزایش یابد رخ داده است؟
سعی کردم این کتاب به گونه‌ای نوشته شود که مخاطب عام آن را متوجه شود. بعد از انقلاب مشروطه، زنان پیشرفت چشمگیری در عرصه‌های مختلف داشتند و اما بسیاری از زنان به حقوق خود آشنا نیستند و اینکه طبق آماری که گرفتم نود درصد زنان ایرانی تحت خشونت‌های خانگی مخصوصا خشونت روانی قرار می‌گیرند. در این کتاب سعی کردم خوانندگان با هر سطح سواد با انواع خشونت و خشونت‌هایی که قرار می‌گیرد آشنا شوند. وقتی خانواده درگیر خشونت خانگی می‌شود بچه‌ها الگو می‌گیرند؛ در اکثر موارد دخترها منفعل تربیت شوند و پسرها در آینده همان رفتار پدر را تکرار کنند و این دور تسلسلی به وجود می‌آورد که باعث می‌شود این وضعیت همچنان ادامه پیدا کند. باید گفت علت اصلی خشونت خانگی بیشتر عوامل اقتصادی است. بسیاری از مردان هستند که درگیر معاش خود هستند. طلاق عاطفی در جامعه ما متاسفانه بسیار زیاد است. در حال حاضر در رسانه‌ها آمار خشونت خانگی، کودک‌آزاری و آمار طلاق افزایش پیدا کرده و این روزها کرونا این آسیب‌ها را از حالت پنهان خارج کرده است.

این تعریف‌هایی که از خشونت در سال‌های اخیر شده تفاوت پیدا کرده است، هم‌اکنون افکاری وجود آمده که خشونت زنان تنها آزار جسمی نیست. اکنون ما بیشتر با چه خشونت‌هایی بیشتر روبرو هستیم؟
خشونت انواع مختلفی دارد و خشونت شامل خشونت فیزیکی، خشونت اجتماعی، خشونت اقتصادی و خشونت روانی است که بسیار آن را می‌بینیم. خشونت روانی به دو شکل کلامی و غیر کلامی است. خشونت روانی به شکل کلامی حتی می‌تواند بار‌های منفی به همراه داشته باشد که تخریب روحی برای فرد به وجود می‌آورد و او را دائما در ذهن ناخودآگاه با خودش درگیر می‌کند و باعث می‌شود از نظر روانی در فرد تاثیر بسزایی بگذارد. این موضوع در قشر تحصیلکرده بسیار دیده می‌شود. متاسفانه در حال حاضر آمار بالاتر رفته است چون قوانین پیگیری نمی‌کنند. در این کتاب هم از مناطق بالای شهر و پایین شهر تجربه‌های عینی خود را ارائه داده‌اند و یک دور تسلسل که از نسل‌های قدیم مانده است و هیچ کس درصدد حل آن بر نیامده است.

بعد از دوران مشروطه و به خصوص پس از انقلاب زن‌ها به حقوق خود آگاه شدند. برخی خشونت‌ها را دیگر تحمل نکردند. با توجه به تحقیقی که کردید چرا تا الان فرهنگسازی نشده بخشی از خشونت‌های خانگی برطرف شود؟ هنوز در فرهنگ ما مردسالاری وجود دارد؟
بعد از انقلاب مشروطه زن‌ها با حقوق خود بیشتر آشنا شدند و با به دست آوردن موقعیت‌های اجتماعی هنجارشکنی و تابوشکنی در میان آن‌ها بسیار مشاهده شد. متاسفانه فرزندان در این چرخه باطل قرار می‌گیرند و همان فرهنگسازی است صورت نگرفته و زیرساخت فرهنگی ما، مانند مثل تار و پود یک قالی در هم تنیده شده است. متاسفانه هم‌اکنون سلاح خشن را دست پسر می‌دهند و بذر این خشونت را می‌کارند. در روابط اجتماعی وقتی به مرحله نوجوانی می‌رسند جامعه هم فرمان‌پذیری زن و فرمان‌دهی مرد را یاد می‌دهد. ما هنوز این فرهنگ را یاد دهیم که زن و مرد در یک کفه ترازو و برابر نیستند. ما در جامعه‌شناسی فیلسوف بزرگی به نام هانا آرنت داریم. در زمان جنگ جهانی دوم به آمریکا گریخت و در آن‌جا مجال پیشرفت، تحصیل و تدریس را پیدا کرد در حالیکه در آلمان نازی این فرصت را هرگز نمی‌یافت.

مکتب‌هایی جدیدی آمدند و کنش‌هایی را در جامعه ایجاد کردند که به زن‌ها حقوق‌هایی را می‌داد اما گاهی وقت‌ها این مکاتب افراطی عمل کردند. این مسایل در جامعه ایران چه تاثیراتی را گذاشت؟
تا حدودی موثر بود. فیمینیسم مخالف با مردها نیست، بلکه به این معنی است که زن‌ها به حقوقشان آگاه هستند، اما شکل‌های مختلفی پیدا کرد و فیمینیسم‌های رادیکال و چپ‌گرا آمدند و در بحبوحه در زمان پهلوی دوم، روشنفکران زن را مخاطب قرار دادند و زن را در زیرمجموعه‌های مختلف فیمنیسم قرار گرفتند و این باعث شد یک دسته از زن‌ها به طرف آن‌ کشیده شوند ولی این طرز فکر نتوانست به پوسته زخیم که در جامعه وجود دارد نفوذ کند. آنچنانی که بخواهیم فکر کنیم خود را با جامعه غربی مقایسه کنیم ما پیشرفت زیادی نکردیم و در واقع هیاهویی راه انداختیم. هنوز هم درصد بی‌سوادی بالایی داریم.

در دوران پساکرونایی با توجه به خشونت خانوادگی که افزایش پیدا کرده، آیا ساختار جامعه با دوران قبل از آن تفاوتی خواهد داشت؟
صد در صد دارد و اگر تفاوتی نداشت این آمار اعلام نمی‌شد. حتی تا این حد زیاد بوده است که شماره تماسی را برای این موضوع اختصاص داده‌اند. قرنطینه خانگی زن و مرد را در مقابل هم قرار داده است و این شجاعت زن‌ها را بالا برده و یا قبُح این مسئله ریخته است. البته در دوران پساکرونایی تغییری در فرهنگ به چشم نخواهد خورد ولی آمار سیر صعودی خواهد داشت. ولی تغییر چشمگیر شاید در میان سه دهه نسل آینده دیده شود، چرا که تغییر فرهنگ یک ‌شبه انجام نمی‌شود بلکه نسل‌ها طول می‌کشد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...