چاپ دوم «سال‌های مهاجرت: حزب توده ایران در آلمان شرقی» با پژوهش و نگارش قاسم شفیع نورمحمدی منتشر شد.

سال‌های مهاجرت: حزب توده ایران در آلمان شرقی با پژوهش و نگارش قاسم شفیع نورمحمدی

به گزارش کتاب نیوز، در ميان کتاب‌هایی که در سال‌های اخير درباره‌ی حزب توده‌ی ايران انتشار يافته است، به‌جز اشارات کلّی و گذرا، کمتر نوشته‌ای به مهاجرت رهبران و کادرهای اين حزب به جمهوری دمکراتيک آلمان، اقامت طولانی آن‌ها در آن کشور و رابطه با حزب برادر يا حزب سوسياليست متحد آلمان پرداخته است.

بررسی دوران مهاجرت حزب توده در جمهوری دمکراتیک آلمان بدون مطالعه‌ی بايگانی‌های آن کشور ناقص به نظر می‌رسد. با وحدت دو آلمان بايگانی‌های جمهوری دمکراتيک‌ آلمان نيز برای محققان گشوده شد. حتی دسترسی به مدارک مربوط به اشتازی، سازمان امنيّت جمهوری دمکراتيک آلمان، نيز ممکن شده است. این کتاب بر اساس اسناد موجود در بايگانی‌های جمهوری دمکراتيک آلمان و به انگيزه‌ی آشنایی با حزب توده‌ی ايران در دوران مهاجرت در آن کشور نوشته شده است.

قاسم ش. نورمحمدی درباره کتاب نوشته است:

«چند سال پيش هوبرتوس کنابه، متخصص برجسته‌ی سازمان امنیّت آلمان شرقی (اشتازی)، پس از مطالعه‌ی پرونده‌های سازمان امنیّت آن کشور، اين پرسش را مطرح کرد که آيا بايد تاريخ آلمان را با عنايت به اطلاعات جديد از نو نوشت؟ کنابه با آوردن قراين تاريخی بسيار، اِعمال نفوذ سازمان امنیّت آلمان شرقی در امور داخلی جمهوری آلمان فدرال را آشکار ساخت...

نگارنده‌ی اين سطور در جريان مطالعات خود تاکنون گزارش‌های برخی از ايرانيان مقيم آلمان شرقی را که با سازمان امنیّت آن کشور همکاری می‌کردند، خوانده است. افرادی با نام‌های مستعار «چارلی»، «رضا»، «علی»، «آلفردو»، «اوتو»، «فولاد» و غيره در ميان اين گزارش‌ها ديده می‌شوند. حتی کنابه از ايرانی‌ای به نام «احمد م.» و با نام مستعار «امير» نام می‌برد که برای سازمان امنیّت آلمان شرقی عليه يکی از مسئولان حزب سبزها – شاخه‌ی برلن غربی- جاسوسی می‌کرد. همين «امير» برای اشتازی از فعل و انفعالات گروهی که از سازمان محلی کنفدراسيون جهانی محصلين و دانشجويان ايرانی در برلن غربی انشعاب کرده بود و تمايلاتی نيز به حزب توده داشت، گزارش تهيه می‌کرد.

اما در اين نوشته از ميان منابع ايرانی اشتازی تنها به معرفی دوتن ـ «چارلی» و «رضا» ـ بسنده می‌کنم، چرا که هم اطلاعات دست اولی در مورد حزب توده به دست می‌دهند و هم حجم قابل توجهی گزارش از خود برجای گذاشته‌اند. گزارش‌های کسان ديگر، تا آن‌جا که نويسنده ديده است، بسيار محدود و پراکنده بوده و اطلاعات آن‌ها، حداکثر برای استفاده‌ی همان زمان به کار می‌رفت.

چارلی از افراد کمیته‌ی مرکزی و رضا از کادرهای حزب توده بود. چارلی و رضا از افسران سابق حزب توده بودند که با وجود از جان‌گذشتگی‌های بسيار، در دوران فعاليت خود در حزب توده چه قبل و چه پس از کودتای بيست و هشت مرداد 1332، سرانجام به سقوط اخلاقی تن دادند.

چارلی مرد روشنفکری بود که در گزارش‌هايش نظریات شخصی خود را منعکس نمی‌کرد و از اين رو واقعيات درون حزب توده را آن‌گونه که می‌ديد، بازتاب می‌داد. او که عاشق سوسياليسم روسی بود، در سال 1948(1327) به خدمت سازمان جاسوسی اتحاد شوروی در آمد و در سال 1979(1358) به ايران بازگشت. از سرنوشت چارلی در بايگانی اشتازی ديگر هيچ اثری يافت نمی‌شود.

اما رضا مردی بود کينه‌توز و يکدنده که قريب 20 سال برای سازمان امنیّت آلمان شرقی جاسوسی کرده است. او کوهی از مطلب نگاشته که اکثراً روايت‌هایی يکسويه و مغرضانه است. او مردی بود تنها، که فرجامی تلخ داشت.
رضا و چارلی هر دو از اعضای سازمان افسران حزب توده بودند. يکی در قيام افسران خراسان و سپس در واقعه‌ی آذربايجان شرکت کرد و ديگری مهمات ارتش را در اختيار حزب توده می‌گذاشت، به رفقای حزبی تعليم نظامی می‌داد تا «کودتا را به ضدکودتا تبديل» کنند. آن‌گاه در فردای کودتای بيست و هشت مرداد از رهبری حزب دستور آمد که کار از کار گذشته است و ديگر کاری از دست رهبری بر نمی‌آيد!

برخی از ارزيابی‌ها و قضاوت‌های اين دو را در بخش‌های مربوط، درباره‌ی سياست و سياست‌گذاران حزب توده، بدون هيچ دخل و تصرفی آورده‌ام. شايد پاره‌ای از قضاوت‌ها و برخوردهای تند اين دو، به‌ويژه «رضا» برای بسياری از خوانندگان تعجب‌آور باشد. ولی آن‌چه در اين ميان مهم است، مخاطبان اين گزارش‌هاست که بر آن اساس به قضاوت درباره‌ی سياست و سياست‌گذاران حزب توده می‌نشستند...»

چاپ دو کتاب «سال‌های مهاجرت: حزب توده ایران در آلمان شرقی» (پژوهشی بر اساس اسناد نویافته) در 376 صفحه مصور با قیمت 57هزار تومان توسط انتشارات جهان کتاب منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...