تازه‌ترین کتاب اپرا وینفری مجری و بازیگر مشهور آمریکایی و برنده جایزه اسکار به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات علمی منتشر شد.

به گزارش مهر، طبق گفته‌های اپرا وینفری «شغل واقعی در زندگی این است که هرچه سریعتر، هدفتان را پیدا کنید، خودتان را پیدا کنید و به ندای درون گوش کنید» سفر از همین جا شروع می‌شود.

اپرا، در جدیدترین کتابش «راه نمایان شد» آن چیزی را به اشتراک می‌گذارد که آغاز کننده بینشی عمیق از خود است و ارائه‌کننده چارچوبی برای خلق زندگی پر از موفقیت و پر از اهمیت است. ۱۰‌ فصل این کتاب به نوعی تنظیم شده‌اند تا به طی مراحل مهم زندگی در مسیر خودشناسی کمک کنند. تا چیزی که حقیقتا برای کسب خشنودی شخصی لازم است را بیابند.

اپرا هر فصل را با داستان‌هایی از مهم‌ترین درس‌هایی که از زندگی خودش گرفته شروع می‌کند. داستان‌هایی شخصی که به او در جهت ساخت بهترین زندگی کمک کرده است. او سپس دانش و بینش افراد مختلف را از تمام حوزه‌ها جمع‌آوری کرده تا به خواننده الهام ببخشد و بفهماند که باید در دنیا چه کنند و چگونه آن را با عشق و تمرکز دنبال کنند. «راه نمایان شد» کتابی است که به خواننده منبعی بسیار زیبا برای دستیابی به زندگی هدفمند اهدا می‌کنند. 

«راه نمایان شد» نوشته اپرا وینفری با ترجمه میعاد جهانتیغ از سوی انتشارات علمی در ۱۷۰صفحه با قیمت ۳۹ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است. 

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...