«در امتداد وحی و عرفان» عنوان اثری از محمد ملکی (جلال‌الدین) است که از سوی نشر ادیان به چاپ رسیده است. این کتاب با استناد به منابع و آثار شیخ اشراق، دو رویکرد فکری «عرفانی و وحیانی» وی را بررسی می‌کند.

به گزارش ایبنا، شهاب‌الدین یحیی سهروردی، بنیادگذار فلسفه‌ اشراق، با توجه به رویکرد‌های مختلف فکری، فلسفه‌ خود را بنیان نهاد. از جمله‌ آن‌ها رویکرد «عرفانی و وحیانی» وی در فلسفه است.

کتاب «در امتداد وحی و عرفان» با استناد به منابع و آثار شیخ اشراق، دو رویکرد فکری «عرفانی و وحیانی» وی را بررسی کرده و از این زاویه با نگاهی نو به این فلسفه نگریسته و به بازخوانی اندیشه‌ وحیانی و عرفانی او در فلسفه‌ اشراق پرداخته است. لذا این کتاب، اثری بدیع در تبیین تفکر وحیانی و عرفانی سهروردی در فلسفه‌ اشراق به شمار می‌آید.

نویسنده در نخستین فصل این کتاب به تفصیل زندگی نامه‌ شیخ اشراق را بررسی کرده است. از جمله موضوعات این فصل می‌توان به تبیین مذهب سهروردی اشاره کرد که در آن سکوت چندین قرن را شکسته و با استناد به آثار وی و اقوال محققان، او را از زمره‌ شیعیان برشمرده است. همچنین کتاب‌شناسی توصیفی آثار شیخ اشراق به طور جامع در این فصل جای دارد.

در فصل دوم و سوم، با استناد به آثار شیخ اشراق و دیگر منابع معتبر، رویکرد عرفانی و وحیانی سهروردی در فلسفه‌ بیان و مستند شده است.

سومین فصل کتاب به بررسی آیات و روایاتی اختصاص دارد که سهروردی در فلسفه‌ خود، شماری از آن‌ها را مستند قرار داده و این رویکرد قرآنی در فلسفه از ابتکارات شیخ اشراق و از مهم‌ترین مباحثی است که می‌تواند در جواب کسانی که می‌خواهند سهروردی را مانی‌گرا و زرتشتی‌گرا معرفی کنند، ارایه کرد.
 
نخستین چاپ کتاب «در امتداد وحی و عرفان» در شمارگان 2000 نسخه، 358 صفحه و بهای 70000 ریال توسط انتشارات ادیان چاپ و توسط مرکز پخش کتاب «پکتا» روانه بازار نشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...