در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشته‌است
ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشته است!

آن ماه بدیعی که کسی بهر بیانت
از معنی آن صورت زیبا ننوشته است

سیرابی یک قافله در جاری چشمت...
کس جز تو چنین صادقه، رویا ننوشته است

غیر از تو به بی‌خوابیِ آن کودک بی‌آب
لب‌تشنه، کسی قصه‌ی دریا ننوشته است

بی وقف و سکون، آیه‌ی طوفانی خون را
جز تیغ تو در سوره‌ی طه ننوشته است

چون علقمه، کس در دل آن حسرت موّاج
با نثر روان از لب سقّا ننوشته است

یا شعر تری خوش‌تر از آن مشک گهربار
با قافیه‌ی خشکی لب‌ها ننوشته است

خونی که چکید از قلم دست علم‌گیر
جز شرح غم و غربت مولا ننوشته است

جز چشم تو چشمی به ورق‌پاره‌ی مقتل
با ذکر سند، روضه‌ی زهرا ننوشته است

در کرب و بلا روح تو تلمیح علی بود
از شیعه کسی آن همه شیوا ننوشته است

دستان تو شد حجّت قاطع که خداوند
در سیره‌ی عبّاس، محابا ننوشته است

با جوهر خون، نیزه و شمشیر ِکه آن روز
بر لوح تنت خطّ چلیپا ننوشته است؟

زخمت متواتر شد و آن عشقِ موثّق
دیدند در آیین تو پروا ننوشته است

می‌خواند کسی یک به یک آیات علق را...
زآن سجده‌ی واجب، کسی امّا ننوشته است

فریاد زدی «اَدرک» و صد حیف که راوی
یک خط هم از آن شوق تماشا ننوشته است

چون خون خدا – غم‌زده - با خطّ شکسته
سربسته، کسی مرثیه‌ات را ننوشته است

گویی قلم  - ای اوج کرامات حسینی!
یک موج ز دریای تو حتّی ننوشته است

گفتند چرا کودک لب تشنه‌ی شعرم
درباره‌ی موضوع تو انشا ننوشته است

شب بود که بر کاغذ دل، آه نوشتیم
با  نظم پریشان خود از ماه نوشتیم

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...