«اینگه ینس» نویسنده‌ای که با انتشار دفترچه خاطرات «توماس مان» و زندگینامه «کاتیا مان» به نویسنده‌ای پر فروش بدل شد، این بار به سراغ انتشار زندگینامه خودش رفته است.

به گزارش ایبنا به نقل از خبرگزاری آلمان ، این کتاب 240 صفحه‌ای که «خاطرات ناتمام» نام دارد ، به تازگی توسط انتشارات «روولت» منتشر شد.

این زبان‌شناس 82 ساله در این کتاب از خودش می‌پرسد «چرا من این کتاب را نوشته‌ام؟» و در جواب خود می‌گوید «زندگی‌ام هیچگاه برایم جذابیت چندانی نداشت». این در حالی است که از نظر دیگران وی به زوال عقل مبتلا شده است.


«ینس» در بخشی از این کتاب در مورد همسرش «والتر ینس» پروفسور فن مبانی بیان اینگونه نوشته است: «همسرم مدت‌هاست که بیمار است و اکنون دو سال است که دیگر قادر به خواندن و نوشتن نیز نیست. از این رو امکان یک گفتگوی طولانی با وی برای من وجود ندارد».

اینگه ینس در این کتاب به زندگی خود به عنوان یک دانشمند می‌پردازد و از برخورد خود با بزرگانی همچون «هانس مه‌یر»، «کارولا و ارنست بلوخ» ، «ریچارد فون وایز زکر» و «لوریت و کارولا اشترن» که در عصر وی زندگی کرده‌اند و زندگی خانوادگی‌اش سخن می‌گوید.


ینس نویسنده و متولد سال 1927 شهر هامبورگ، در رشته‌های زبان‌شناسی، کارشناسی زبان انگلیسی و علوم تربیتی تحصیل کرده است. وی که دفترچه خاطرات «توماس مان» را منتشر کرده است، در پروژه‌های فرهنگی تاریخی بسیاری مشارکت داشت و در سال 1951 با « والتر ینس » ازدواج کرد.

پس از این ازدواج این زوج ساکن شهر توبینگن شدند و به طور مشترک دو کتاب پر فروش «همسر توماس مان» و «مادر کاتیا» را در سال های 2003 و 2005 منتشر کردند.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...