آنچه می‌خوانید بخشی‌هایی از کتاب «شوروی و جنبش جنگل» اثر گریگور یقیکیان است که به انتخاب امید حسینی در کانال تلگرامی‌اش منتشر شده است:

شوروی و جنبش جنگل» اثر گریگور یقیکیان

کار کردن با بلشویکها سخت‌تر از کار کردن با انگلیسی‌هاست
روز بیست و چهارم مه ۱۹۲۰، یعنی یک روز بعد از رسیدن دستور کاراخان (معاون کمیسر خارجه‌ی دولتی شوروی) به نمایندگان شوروی در ایران و دومین مذاکره‌ی میرزا با اشخاص نامبرده در انزلی، برای ملاقات با میرزا به پسیخان رفتم. ضمن صحبت از مشارالیه پرسیدم: «درحالیکه احمدخان حاکم گیلان و عده‌ای از ساکنین شهر رشت و بنده چندین بار از جنابعالی خواهش کردیم قوه‌ی مسلح خود را وارد شهر نمایید، چرا تا به حال به این خواهش‌های مردم ترتیب اثر نداده‌اید؟»

در جواب گفت: «اولا عجالتا در شهر امنیت بوده و لزومی ندارد در امر آن دخالت کنم. ثانیا می‌خواهم به خوبی درک کنم که آیا روس‌ها و انگلیسی‌ها نسبت به رشت چه رفتاری خواهند کرد؟ انگلیسی‌ها می‌گویند می‌خواهند از رشت و گیلان بروند. روس‌ها هم می‌گویند که میل ندارند به رشت بیایند. بعلاوه حتی اگر انگلیسی‌ها از رشت بروند، تا نفهمم روس‌ها چه خیال دارند، قشون خود را وارد رشت نخواهم کرد.»

پرسیدم:«شما دو بار با روس‌ها مذاکره کرده‌اید. چطور شد که تا حال به خیالات و نقشه‌هایشان پی نبرده‌اید؟»

در جواب گفتند: «کار کردن با بلشویکها سخت‌تر از کار کردن با انگلیسی‌هاست. بلشویکها همان روس‌های نیکلایی هستند که در ایام امپراطوری با ما به خشونت رفتار می‌کردند. انقلاب سه ساله نتوانسته روح و عقایدشان را اساسا عوض کند. انقلاب شش ساله‌ی جنگل نیز قادر نبوده روح و اخلاق مجاهدین ما را تغییر دهد. در ایام امپراطوری روس، اگر بر ما فشار می‌آوردند، ما داد و فریاد کرده و از افکار عامه‌ی دموکرات‌ها و آزادیخواهان دنیا کمک می‌خواستیم. ولی اگر از طرف دولت انقلابی روسیه بر ما فشار بیاورند، ما از هیچ‌کس نمی‌توانیم کمک بخواهیم. زیرا روس‌های انقلابی خواهند گفت که کلیه اقداماتشان برای پیشرفت انقلاب بین‌المللی و آزادی ملل کوچک انجام می‌شود. با انگلیسی‌ها می‌شود حرف زد و اگر آنها حرفهای حسابی ما را نپذیرند، خواهیم گفت که انگلیسی‌ها ظالم و دشمنان کشور ما هستند و می‌خواهند ما را خفه کنند. بعلاوه آنها با اوضاع کشور ما آشنا هستند و زودتر حرف ما را خواهند فهمید و خاطرجمع باشید که انگلیسی‌ها با صدهزار نفر قشون نمی‌توانند ما را محو کنند و تشکیلات ما را بهم بزنند، زیرا به افکار عامه‌ی ملت و کارگران کشور خود و دنیا احترام می‌گذارند. ولی روس‌های انقلابی با صدنفر می‌توانند برای انهدام ما تمام جنگل‌ها را آتش بزنند و کسی حق نخواهد داشت اعتراضی کند یا چیزی علیه آنها بگوید. زیرا آنها ما را آلت و مزدور سرمایه‌داران خارجه خواهند نامید و امحای تشکیلات‌مان را برای نفع و فتح انقلاب لازم خواهند دانست.»

از این اظهارات میرزا کوچک‌خان فهمیدم که تا آن روز بین سران واحد‌های روس و هیأت اتحاد اسلام توافق‌نظر کامل حاصل نشده است و بعدا وقتی با مضمون تلگراف کاراخان آشنا شدم، به خوبی برایم واضح شد که چرا میرزا چنین اظهاراتی درباره انگلیسی‌ها و روس‌های انقلابی کرده بود.

از کوچک‌‌خان پرسیدم: «در آخرین ملاقات ما گفتید که روس‌ها روی خوش به شما نشان دادند»
وی گفت: «بله، بله آنها روی خوش به من نشان دادند و من حاضر به همکاری با آنان گردیدم»

سوال کردم: «اگر آنها روی خوش به شما نشان ندهند چه خواهید کرد»
میرزا جواب داد: «دوباره در جنگل‌ها پنهان می‌شوم و سعی می‌کنم بی‌طرف بمانم و اگر به ما حمله کردند از خود دفاع می‌کنیم ولی هرگز ما به آنها حمله نخواهیم کرد»

این مصاحبه را مفصلا در اینجا درج کردم تا قارئین محترم بدانند که میرزا کوچک خان اوضاع آتیه را پیش‌بینی کرده و نقشه خود را قبلا تهیه دیده بود.

شوروی و جنبش جنگل، صفحه ۸۰ _ ۸۲

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...