روزی که فیلم توقیف شد داوود میرباقری درحال ساخت سریال «امام علی(ع)» بود... برای هر دو جبهه فیلمفارسی و فیلم روشنفکرانه خطرناک است... 27 سال جلوتر از جامعه، تصویری از مهاجرت ایرانیان میآفریند... نباید به روابط عاشقانه زن و مرد پرداخت... اگر این فیلم بیاید در جشنواره، هفت، هشت تا از جوایز جشنواره را باید به آن بدهیم... ما این جوایز را تقسیم کردهایم و نمیتوانیم جوایز را به هم بریزیم... ایرانی را به حضیض ذلت میکشاند و از یک مشت آدم لمپن و عرقخور، قهرمانانی ابرمرد و دوستداشتنی میسازد
فیلمی که با وجود رضایت 98 درصدی توقیف شد | فرهیختگان
سال 1373 ساخته شد و با آنکه فیلم متعلق به حوزه هنری انقلاب اسلامی بود، اما تصمیمات مدیران آن سالها مانع از حضور «آدمبرفی» در جشنواره سیزدهم فیلم فجر شد.
فیلم نمایشی خیلی محدود برای اهالی رسانه و منتقدان دارد و بازی اکبر عبدی در فیلم ستایش میشود اما با فشاری از جایی نامعلوم وارد یک توقیف طولانی و جنجالی میشود. آن هم فیلمی از کارگردانی شاخص و شناختهشده و مورد وثوق که چند نمایش پرفروش و موفق ساخته بود و در تلویزیون نیز با چند سریال تاریخی برای خودش اسم و رسمی دست و پا کرده بود. روزی که فیلم توقیف شد داوود میرباقری درحال ساخت سریال «امام علی(ع)» بود و وقتی پخش سریال آغاز شد، نوبت اکرانش هم رسید. گویی آبها از آسیاب افتاده باشند اما مسیر سهساله اکران شدن فیلم با نوشتارهای متعددی همراه بود، نوشتارهایی که سندی است بر یک رویداد امروز عادیشده در سینمای ایران. رویدادی که اگر همان زمان درست مورد ارزیابی قرار میگرفت، شاید توقیف واژهای ناآشنا برای سینماگران و سینمادوستان بهحساب میآمد.
میرباقری و آدمبرفی
در جستوجو برای یافتن ردپای آدمبرفی در نشریات گذشته با محتوایی متفاوت روبهرو میشویم. با توجه به آنکه فیلم محصول حوزه هنری بود، مجله «نقد سینما» به سردبیری مسعود فراستی برای فیلم سنگتمام گذاشته بود. اولینبار در زمستان 1373، میرباقری با نقد سینما گفتوگوی مشهوری میکند با عنوان «شجاعت، هویت، مخاطب» و در آنجا درباره توقیف فیلمش در فجر میگوید فیلم را برای اکران ارسال میکند اما فریدزاده به بهانه دیر رسیدن فیلم آن را به هیات انتخاب نشان نمیدهد. «آقای فریدزاده اشارهای هم داشتند که ممکن است نمایش فیلم با جاروجنجال مطبوعاتی مواجه شود و حیات فیلم بهلحاظ اکران به خطر بیفتد، پس مصلحت این است که فیلم بهنمایش درنیاید.»
فیلم را بهمحض بیرون کشیدن از جشنواره فیلم فجر در تالار اندیشه بهنمایش میگذارند تا اعلام شود فیلم آماده اکران بوده است. همهچیز برای شکلگیری یک خشم مهیا میشود تا جاییکه مصاحبهکننده که بهنظر فراستی میآید، با خشم میگوید: «این شجاعت و باور در فیلم منعکس است، این شجاعت و باور میتواند زیرآب خیلی از کارهای عقبافتاده متحجر و خنثی را بزند که نه تبلیغ اسلام است و نه تبلیغ مبارزه با دشمن و این برای هر دو جبهه فیلمفارسی و فیلم روشنفکرانه خطرناک است.»
جنجالهای نمایش و توقیف این فیلم، نام میرباقری را سر زبانها میاندازد. آن روزها او راحتتر از امروز گفتوگو میکرد. نمونه خوب گفتوگویی است با عنوان «کالبدشکافی فیلمنامه آدمبرفی» که در شماره 17 نقد سینما، در تابستان 1378 منتشر شد. میرباقری در این گفتوگو گفته بود ایده فیلم متعلق به عبدالله اسکندری است که در زمان ساخت «امام علی(ع)» آن را برایش نقل میکند. اگرچه ابتدا میرباقری گفته بود بهعلت عدم تبحر در تولید کمدی آن را نمیپذیرد اما «بعد از تمام شدن مجموعه امام علی(ع) بنده با حوزه هنری و با مدرسه فیلمنامهنویسی حوزه آشنا شدم. تنوع سوژهها در مدرسه باعث شد من نیز طرح آقای اسکندری را حالا با رویت تازهتری تعریف کنم، طرح پذیرفته شد.»
فیلم مخالفان زیادی پیدا میکند. برخی از شیوه بازنمایی ایرانیان در ترکیه شاکی میشوند و آن را خلاف مصلحت ملی میدانند. با این حال فیلم میرباقری یک پیشبینی از موضوعی بود که این روزها به بحرانی اجتماعی و اقتصادی برای مصلحت ملی بدل شده است. او 27 سال جلوتر از جامعه خود تصویری از مهاجرت ایرانیان میآفریند که مورد تحمل برخی قرار نمیگیرد. میرباقری خود در مورد مساله مهاجرت در فیلم هم نکته قابلتوجهی گفته بود: «در سفرهایی که به خارج داشتم جدا مساله مهاجرت با انگیزههایی سخیف برایم یک مساله غمانگیز بود، یعنی دون شأن ملتی است که با هویت فرهنگی درخشانی که دارد، با انگیزههایی مثل بیبندوباری و لاقیدی تن به هر ذلتی میدهد. دلم میخواست راجع به این آدمها حرف بزنم.»
در همین مصاحبه میرباقری پاسخی هم به منتقدانش داده و گفته بود: «بهنظرم صاحبان چنین ادعایی تعریفشان از فیلمفارسی مبنیبر کلیشههاست، چون پایان خوش یک کلیشه فیلمفارسی و هندی است. پس هر پایان خوشی این عنوان را به ذهنشان متبادر میسازد.»
البته برای کشف و شهود بیشتر بهتر است که به 6 ماه قبل از این مصاحبه بازگردیم؛ در زمستان 1377 و شماره 15 مجله نقد سینما با مطلبی با عنوان «داوود میرباقری کاوش در عمق شخصیتها» برمیخوریم که در آن سیاوش سرمدی گفتوگویی مفصل با میرباقری درباره فعالیت هنریاش ترتیب داده بود. در این گفتوگو میرباقری درباره تحصیلات حوزویاش گفته و اینکه در آن سالها «سینما رفتن یک فعل حرام و یک گناه محسوب میشد.» این گفتوگو البته بیشتر درباره زندگی هنری میرباقری بود و کمتر متوجه موضوع «آدمبرفی» اما در بخشی از آن میشود نگاه میرباقری به مساله توقیف یک اثر نمایشی را جستوجو کرد. مثلا درباره سریال مشهور «رعنا» گفته بود: «یادم هست وقتی رعنا را ساختم، مدتی در تلویزیون توقیف بود و پخش نمیشد؛ دلیل هم پرداختن به روابط عاشقانه بود. آن روزها در تلویزیون بحث بر سر این بود که طرح این مساله کراهت دارد و نباید به روابط عاشقانه زن و مرد پرداخت. ولو اینکه موضوع بهشدت واقعی باشد، یعنی مساله درست پرداخت به مطلب مطرح نبود، کل بحث فیذاته کراهت داشت. چطور میشود انسانی که خودش ثمره یک احساس و یک طلب پاک و یک نیاز واقعی است به چنین برداشتی میرسد؟»
نگاه میرباقری به موضوع توقیف اگرچه با صراحت بیان نمیشود اما میتوان از فحوای کلامش فهمید که نگاه هنرمند به جهان هستیاش چندان بهمذاق مدیران فرهنگی وقت خوش نمیآمد، تا جاییکه موضوع سادهای چون عشق نیز میتوانست موجبات توقیف را فراهم کند. البته در جولانگاه توقیف گویا این میرباقری است که برنده میشود و از قضا بیشتر آثارش نیز بر پایه پررنگ کردن عشق به سرانجام میرسد. در انتهای این گفتوگو سرمدی سر حرف آدمبرفی را باز میکند و درباره چرایی ساختن فیلم میگوید. ابتدای کار میرباقری گفته بود آدمبرفی هیچتفاوتی با سریال امام علی(ع) ندارد و صرفا اشخاص فیلم لباس امروزی به تن کردهاند. جو مصاحبه بهنحوی بود که گویا قرار است درباره توقیف چیزی نگویند. میرباقری البته به برخی نقدهای فرمالیستی پاسخ داده بود اما درباره حواشی فیلمش حرف نزد. همهچیز در لفافه بود، بهخصوص جاییکه او درباره سینمای آرمانی خودش سخن گفت: «سینمای آرمانی من سینمایی است که بتواند حقیقتی را بر من آشکار کند، حقیقی که قبلا ندیدهام و نشناختهام. البته نقض غرض نشود، این به آن معنا نیست که هر فیلمی با این هدف مقبول من است، طبیعی است که عناصر فنی و ماهوی سینما در شکل و ساختار همانی است که قبلا بحثش را کردهایم.»
حوزه هنری و آدمبرفی
اما مساله توقیف صرفا به میرباقری بازنمیگردد، تهیهکننده کار حوزه هنری بود و همانطور که او نیز گفته بود، همهچیز از کارگاه فیلمنامهنویسی حوزه هنری رقم خورده بود. تابستان 1376، امید روحانی در گفتوگویی مفصل با عنوان «بحران و نظارت در سینما» در مجله نقد سینما، سراغ محمدعلی زم، مدیر آن روزهای حوزه هنری رفته بود. در این گفتوگو میان زم و روحانی اطلاعات قابلتوجهی درباره بودجه و نگاه حاکمیتی بر سینما ردوبدل شد که در جای خود نیازمند بررسی است. زم در گفتوگوی خود یکی از دلایل بحران نظارت در سینما را به موضوع گران شدن دلار گره زده و گفته بود با تغییر قیمت دلار از 70 ریال به سههزار ریال، تنگناهای پیشآمده فضا را برای نظارت و بحران باز میگذارد. اما زم تنها در بخش کوچکی گریز به آدمبرفی زده و گفته بود: «نتیجه فقدان اصول و ملاک برای قضاوت داوران میشود اعمال نفوذهای مصلحتی و غیرتخصصی. تا جاییکه بعضی اوقات داوران مشاهده میکنند که اصلا فلان جایزه را نباید به فلان فیلم میدادهاند یا برعکس! به هر حال این مصلحتگراییهای خارج از عرف تخصصی سینما، لطمات جبرانناپذیری به سینما میزند و شاید از نظر کسانی که سینما را اقیانوس دو سانتی میپندارند، لطمه نباشد یا جبرانپذیر باشد. مثلا در سال گذشته، یکی از مسئولان بلندپایه سینما به بنده گفت:
آدمبرفی فیلم بسیار خوب و بیمسالهای است و یکی از دلایلی که آدمبرفی را نمیتوانیم در جشنواره بپذیریم، این است که اگر این فیلم بیاید در جشنواره، هفت، هشت تا از جوایز جشنواره را باید به آن بدهیم؛ ما نمیتوانیم به بازیها، صحنهپردازی، فیلمبرداری، فیلمنامه، کارگردانی آن جایزه ندهیم. مردم میفهمند که این فیلم برتر است. او گفت: ما این جوایز را تقسیم کردهایم و نمیتوانیم جوایز را به هم بریزیم. البته چون آدمبرفی آخرین فیلمی بود که به جشنواره رسید، البته - تلویحا میگفت، چون این فیلم قدری خارج از عرف فهم رایج و موجود در سینما ساخته شده است، حضور آن در جشنواره، ما را تحتفشار میگذارد و ما بنا داریم جشنواره را بدون مساله برگزار کنیم! شما ببینید با این قضاوت، اساسا امکان ظهور فکر، طرح، ایده و تکنیک جدید در این سینما وجود دارد؟ اگر مسئولانی کاری را خوب و برای مردم و حرکتهای فرنگی جامعه مفید بدانند، باید براساس تکلیف شرعی و مسئولیت انقلابی که برعهده گرفتهاند، پای آن بایستند ولو منجر به برکناری آنها شود، مگر حاصل مسلمانی ما چیزی جز به حق پیوستن است؟ مگر امام اول ما، مولای متقیان، نیست که پیامبرمان در وصفش فرمود: على معالحق و الحق مع علی.» البته زم نیز نمیگوید چرا سهسال فیلم توقیف شده است. به نظر با اکران فیلم تمایلی برای تحریک معاونت سینمایی وجود ندارد.
البته زم دربرابر منتقدان آدمبرفی بارها مقاومت میکند. نمونه ثبتشدهاش به 25 فروردین 1375 بازمیگردد، فیلم در توقیف است و زم همراه قائممقامی، اصلانی، مددپور و نادر طالبزاده در میزگردی با عنوان «هماندیشی دین از چشم سینما» شرکت کرد. در نشست زم مورد خطاب پرسشی با این محتوا شد که حوزه هنری نقشی در تولید فیلم دینی ندارد و آدمبرفی نمونه خوبی از این عدول است. زم با لحنی نسبتا تند گفته بود: «این تفاوت قدری غیرمنصفانه است. عمده فیلمهای حوزه مرتبط با مسائل دینی است و فیلم آدمبرفی یک فیلم سالم و غیرشعاری در جهت ارائه مفاهیم ارزشمند سیاسی است که امروز این مسائل، مسائل دینی ماست. اساسا اندیشه پشت ساخت آدمبرفی همین است. ملت ما یک ملت ضدآمریکایی است. سالهایسال است که میگوییم مرگ بر آمریکا و ما در آدمبرفی خودباختگی و خودفروختگی و تنفروشی و ذات یک آدم را دربرابر دشمنان ملت و اسلام نشان میدهیم که چه جوری حاضر است برای رسیدن به یک هواوهوس از نوع آمریکایی، اینچنین خودش را دربرابر عناصر خارجی و ضدملی به ذلت درآورد. بله، فیلم آدمبرفی، فیلمی آرمدار یا در موضوعی مثل غیب، بهشت، جهنم، روح، شیطان نیست ولی از نوع سینمای اجتماعی است که میتواند یک سینمای سالم اسلامی باشد. این بهمعنای تایید مطلق و درست و بیعیب بودن صددرصد فیلم نیست اما درمجموع این فیلم، فیلم مفیدی است برای جامعه ما، لذا ما هم فیلم مستقیم دینی و هم فیلم غیرمستقیم دینی ساختهایم.»
ردپای توقیف در نشریات
جستوجو در روزنامهها با وجود تغییرات بسیار در فضای مجازی سخت است اما مجله «سینما و تئاتر» در خرداد 1375 گزارشی داشت با عنوان «اعطای پروانه نمایش به فیلم آدمبرفی براساس کدام مصلحت؟» که در آن با آوردن بریدههای جراید نسبت به اکران فیلم آدمبرفی مخالفت ورزید و اکران آن را موجب صدمات جبرانناپذیر دانسته بود. در ابتدای گزارش آمده فیلم با نظر ریاستجمهوری و برخلاف نظر معاون سینمایی اکران میشود. پس تا اینجای کار مشخص میشود عامل اصلی توقیف معاونت سینمایی وقت، عزتالله ضرغامی است. در بخشی از گزارش به روزنامه همشهری اشاره شده که در خبری به تاریخ 19 فروردین 1375 نوشته بود فیلم میرباقری بههمراه «دیدار» اثر محمدرضا هنرمند توقیف شده است و حالا ارشاد قصد رفع توقیف آن دارد. خبرنگار همشهری اذعان داشته با توجه به موضوع هر دو فیلم، گیشه موفقی در انتظار دو فیلم است و رفتار ایجابی ارشاد میتواند حمایت از تولیدکنندگان فیلم باشد.
کیهان هوایی 5 اردیبهشت 1375 علت توقیف را اینگونه شرح داد: «مشکلات محتوایی آن، انتقاد مطبوعات و نظرات اصلاحی هیات بازبینی فیلمها را برانگیخته بود.» این مقام مسئول در ادامه گفتوگویش با کیهان هوایی متذکر شد: «آقای هاشمیرفسنجانی، فیلم آدمبرفی را دیدهاند اما در تماسی که با دفتر ایشان داشتیم، اعلام شد که اصلاحات طبق قانون باید انجام بگیرد.»
البته بازار خبر تایید و تکذیب آدمبرفی آن روزها داغ بود. 10 خرداد 1374 وزارت ارشاد از تصویب فیلمنامه فیلم خبر میدهد اما چند روز بعد چند فیلمساز علیه این اقدام نامهای علیه شورای نظارت و ارزشیابی نوشته تا مصطفی میرسلیم در گفتوگو با روزنامه جمهوری اسلامی خبر اعطای پروانه به فیلم را تکذیب کند. تکذیبیه در روزنامه منتشر میشود. یکسال بعد، 4 اردیبهشت 1375، هفتهنامه صبح -که به بدنه بسیج منتسب بود- در یادداشتی به خبر اکران فیلم واکنش تندی نشان داد و نوشت: «در صورت وقوع این مطلب مسئولان ذیربط باید خود را آماده جوابگویی به کسانی کنند که مورد توهین از جانب این فیلمها قرار گرفتهاند... اما در مورد آدمبرفی که مرد ایرانی را به حضیض ذلت میکشاند و از یک مشت آدم لمپن و عرقخور که عملا لیوانهای آبجو در دست دارند، قهرمانانی ابرمرد و دوستداشتنی میسازد، صحبت نمیکنیم که بسیار گفتهایم. هرچند بعضیها با نقلقولهایی مجعول از شخصیتهای بلندپایه نظام میخواهند به این فیلم مشروعیت ببخشند اما بسیجی هوشیار است و اجازه فرصتطلبی به هیچکس نخواهد داد.»
البته در خود بدنه حوزه نیز فیلم مخالفانی داشت، ازجمله مطلبی با عنوان «آدمبرفی و حکایت تجزیه و ترکیب» به امضای الف. کلهری در شماره 26 مجله نقد سینما منتشر شد و در آنجا نویسنده با بیان آنکه ارادت خاصی به میرباقری دارد اما نفهمیده چرا باید او چنین فیلمی ساخته باشد. او فیلم را مبتذل برشمرده و آن را نسخهای امروزی از «ممل آمریکایی» با بازی بهروز وثوقی توصیف کرده بود. نکته جالبتر اینکه مهرداد فرید در شماره 15 نقد سینما نظرسنجی درباره فیلم بهپا کرد که طی آن تنها 2 درصد نسبت به فیلم ابراز نارضایتی کرده و 98 درصد فیلم را ستوده بودند.