به گزارش ایبنا به نقل از مجله لیورابدو- هیئت داوران جایزه بزرگ بیوگرافی سیاسی در فرانسه، برتراند دو ژاندر، روزنامه‌نگار و مقاله‌نویس فرانسوی را برای نگارش کتاب زندگی‌نامه‌ای «بورقیبه» که درباره حبیب بورقیبه، رئیس‌جمهور قدیمی تونس نوشته بود به عنوان برنده جایزه بیوگرافی سیاسی سال 2019 معرفی کردند.

هیئت داوران این جایزه، در بیانیه‌ای ضمن تحسین و تقدیر از اثر برگزیده درباره آن اظهار داشت: «این کتاب یک بیوگرافی تماما کامل از پدر استقلال تونس است. نویسنده برای نگارش این کتاب به آرشیوهای تونسی و فرانسوی نادری دسترسی یافته که بسیار باارزش است.»

نویسنده فرانسوی در کتاب خود که از سوی انتشارات فیارد در فرانسه منتشر شده، زندگی‌نامه رئیس‌جمهور قدیمی تونس را که به طرز معنی‌داری و فی نفسه به زندگی امروز ملت تونس و چالش‌های پیش‌رو در این کشور مربوط و مرتبط است مورد بررسی و موشکافی قرار داده است.

حبیب بورقیه یک وکیل تونسی بود که به سمت رئیس‌جمهوری تونس در سال‌های 1957 تا 1987 رسید. نویسنده فرانسوی در اثرش، روایتی مستند از تاریخ یک ملت و نقش مهمی که بورقیه با عنوان بزرگ‌ترین مبارز در کسب استقلال تونس از فرانسه، تلاش برای تبدیل کشورش به کشوری مدرن، بهبود وضعیت زنان و اولویت بخشیدن به آموزش داشت ارائه داده است.

«کلئوپاترا، رویای قدرت» نوشته موریس سارتر و «آندره تاردیو» نوشته ماکسیم تاندونه، جزو نامزدهای نهایی و دو رقیب دیگر برتراند دو ژاندر برای دریافت این جایزه بودند.

برتراتد دو ژاندر، مقاله‌نویس و روزنامه‌نگار 71 ساله فرانسوی و استاد دانشگاه پانتئون آسا پاریس است. او در سال 1974 وارد روزنامه لوموند شد و نزدیک به چهل سال آن‌جا در سمت سردبیر و مقاله‌نویس فعالیت کرد.

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...