دردم از پول است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

آن یکی شد غرق در مال حرام
دینش از کف رفت و ایمان نیز هم

موسم تاراج اگر آغاز شد
دارد این آغاز، پایان نیز هم

بر سر یک سفره دیدم گرگ را
آن‌طرف‌تر، مرد چوپان نیز هم

نان بیت‌المال را ما می‌خوریم
قیمه و مرغ و فسنجان نیز هم!

سال‌ها هی لاف دانایی زدیم
دوره قاجار و الان نیز هم

با همه دانایی، از ما خورده‌اند
شاه و شیخ و شحنه و خان نیز هم!

فیلم می‌سازیم از اصحاب کهف
از نگاه پیر کنعان نیز هم

بعد با وجدان راحت می‌زنیم
حرف‌های زشت، بهتان نیز هم

ما جهانی را مدیریت کنیم
گر که لازم شد جهانبان نیز هم!

کس نمی‌دانست قبل از ما که ابر
سایه دارد، برف و باران نیز هم!

کشف شد در دوره ما که شتر
چار پا دارد، دو کوهان نیز هم!

گر چه اصلا گاه‌گاهی لاجرم
اندکی، هرچند چندان نیز هم!

تخم خشخاش از زمین برچیده شد
تخته شد دکّان قلیان نیز هم!

مهر باطل خورد روی انگلیس
نروژ و اتریش و آلمان نیز هم

ما گرفتیم آنچه در رادار بود
چیزِ از رادار پنهان نیز هم

چین به ما سجاده و تسبیح داد
کیف و کفش و بند تنبان نیز هم!

مثل خرمالوست «خالو»، طنز تو
شاعری، رندی، سخندان نیز هم

گر به کام عده‌ای تلخ است، گاه
ملتی را کرده خندان نیز هم

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...