دردم از پول است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

آن یکی شد غرق در مال حرام
دینش از کف رفت و ایمان نیز هم

موسم تاراج اگر آغاز شد
دارد این آغاز، پایان نیز هم

بر سر یک سفره دیدم گرگ را
آن‌طرف‌تر، مرد چوپان نیز هم

نان بیت‌المال را ما می‌خوریم
قیمه و مرغ و فسنجان نیز هم!

سال‌ها هی لاف دانایی زدیم
دوره قاجار و الان نیز هم

با همه دانایی، از ما خورده‌اند
شاه و شیخ و شحنه و خان نیز هم!

فیلم می‌سازیم از اصحاب کهف
از نگاه پیر کنعان نیز هم

بعد با وجدان راحت می‌زنیم
حرف‌های زشت، بهتان نیز هم

ما جهانی را مدیریت کنیم
گر که لازم شد جهانبان نیز هم!

کس نمی‌دانست قبل از ما که ابر
سایه دارد، برف و باران نیز هم!

کشف شد در دوره ما که شتر
چار پا دارد، دو کوهان نیز هم!

گر چه اصلا گاه‌گاهی لاجرم
اندکی، هرچند چندان نیز هم!

تخم خشخاش از زمین برچیده شد
تخته شد دکّان قلیان نیز هم!

مهر باطل خورد روی انگلیس
نروژ و اتریش و آلمان نیز هم

ما گرفتیم آنچه در رادار بود
چیزِ از رادار پنهان نیز هم

چین به ما سجاده و تسبیح داد
کیف و کفش و بند تنبان نیز هم!

مثل خرمالوست «خالو»، طنز تو
شاعری، رندی، سخندان نیز هم

گر به کام عده‌ای تلخ است، گاه
ملتی را کرده خندان نیز هم

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...