«ابوالقاسم حالت» (۱۲۹۸–۱۳۷۱) که امضای «هدهد میرزا»یش در عالم طنزپردازی، معروف است، شعری خواندنی دارد که اردیبهشت 1344 در نشریه توفیق هفتگی چاپ شده. حالت در این شعر، که به‌مناسبت ایام محرم انتشار یافته، نگاهی متفاوت دارد:

ابوالقاسم حالت گل آقا کیومرث فومنی

ایام عزاداریِ «مظلوم شهید» است
لعن است که در پشتِ سر شمر و یزید است

در عهد حسین‌ابن‌علی، شمر، یکی بود
امروز، به هر گوشه دوصد شمر پلید است

بر هر که زنی دست، یزیدی است، ولیکن
خون‌خواری او، طبق ره و رسم جدید است

شمر مُدِ امروز، سلاحش عوضِ تیغ
دون‌بازی و دوز و كلك و وعد و وعید است

جان تو گرفته است و بُوَد باز طلبکار
فحشت دهد و منتظر قبض رسید است!

در دست رییسی، قلمی دیدم و گفتم:
این نیست قلم؛ بهرِ درِ فتنه، کلید است

آن مرد، که لعنت ز پی شمر فرستد
خود می‌کند آن ظلم که از شمر، بعید است!

زین قوم دغاپیشه، عجب نیست که بینی
گر آب به حلقِ تو بریزند، اسید است

ای حرمله! آن‌کو به بدی از تو برَد نام
امثالِ تو را، از سرِ اخلاص، مرید است

در پرده کند فخر به شاگردی ابلیس
در ظاهر اگر پیرو قرآن مجید است

القصه، ز بیداد گروهی بتَر از شمر
هرجا نگری، خسته و مظلوم و شهید است

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...