رمان «خانزاده طهران» نوشته محدثه گلستانی توسط نشر آداش منتشر و راهی بازار نشر شد.

خانزاده طهران محدثه گلستانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌داستان که اولین‌رمان نویسنده‌اش است، موضوعی تاریخی، عاشقانه و معمایی دارد و بستر زمانی‌اش طهران قدیم در سال ۱۳۱۰ است. در این‌زمان زندگی ارباب و رعیتی در حال از بین رفتن و تغییرات جدید در راه بود.

در رمان «خانزاده طهران» دختری روستایی به نام فرح پس از زلزله و مرگ پدر و مادرش به اصرار خانواده پدری و وعده دوری برای مدتی کوتاه، ناچار می‌شود به طهران مهاجرت کند اما هیچ‌یک از وعده‌ها و رویاها در طهران محقق نمی‌شوند. در نتیجه فرح برای هزینه‌های معیشت خود ناچار می‌شود به کار در یک خیاط‌خانه مشغول شود.

در ادامه داستان فرح خود را طعمه شخصیت خانزاده طهرانی می‌بیند که برای منافع خود به او نیاز دارد. در نتیجه با تغییر دادن نام فرح و هویتش او را وارد بازی‌ای می‌کند که فرح از عواقب آن خبر ندارد. اما این‌داستان دو شخصیت مثبت با نام‌های سیاوش و خورشید هم دارد که فرح نمی‌داند به‌ چه‌دلیل به او کمک می‌کنند تا از شرایط اسف‌باری که خانزاده برایش درست کرده، بیرون بیاید.

این‌کتاب با ۵۳۶ صفحه و قیمت ۱۳۹ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...