هنر
|
این سه زن جوان سمبلی از سه چهره مدرن از جامعه معاصرند... تنهایی سختی را در غیبت همسری که عاشقش بوده و اکنون نیز هست، تجربه میکند... با درخواست ویزایش برای رفتن به فرانسه موافقت نمیشود و او مجبور است زندگی دیگری را تجربه کند... تردید شبانه برای تصمیم گرفتن درباره زندگیاش غیرعادی و فلجکننده است... فرد چنان در حاشیهها درجا میزند که آینده به محاق میرود... زندگی اگر که تحقق نیابد رنجآور میشود
...
گناه و عیب این است که اکثریت مسلمان به اقلیت بیاعتقاد، اجازهی چون و چرا ندهد... در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیدهی غیر اسلامی هم دارد، آزاد است... اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت... هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد. اینگونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدودهی خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری
...
جهان در نفس خود زنانه است و زاینده و مایل به مهر... اگر بگویم آن دوره از روزگار ما منفک نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است و ما هنوز به شیوه آن دوران درجا میزنیم حرف تازهای زدهام؟... مجسم کنید 25 یا 30 نسل قبل از ما، پدرانمان پشت دروازههای ری یا نیشابور یا اصفهان چه روزگار پرهراسی را گذراندهاند، آن زمان که خبر نزدیکشدن سپاه مغول یا تیمور یا آغامحمدخان را شنیدهاند. و قبل از آن...
...
اول، لولئینخانه مسجدشاه بود که زمینی معادل هزار و چند صد متر مساحت را در بر گرفته، چهل دهانه مستراح در آن بنا شده بود که با سرقفلیای معادل سی چهل هزار تومان و روزانه ده دوازده تومان عایدات خرید و فروش میشد... ممنوع شدن مصرف علنی تریاک، ممنوعیت عربده کشی و آوازه خوانی در خیابانها، ممنوعیت خرس رقصانی و لوطی عنتری، ممنوعیت ورود حمامی با لباس نیمه برهنه به داخل خیابان و ممنوعیت قضای حاجت در معابر...
...
به روایت عشق ورزی ابن عربی به گالا در این رمان بسیار ایراد گرفتهاند؛ اعراب به نویسنده و ایرانیها به منِ مترجم... اشاره شده که ابن عربی «ترجمان الاشواق» را به خاطر زیباییهای نظام سروده... علوان برای نگارش این رمان در دنیا تحسین شد و میدانیم که آبشخور رمان او متون صوفیه است... عرفان هنر است و کاربردی جز التذاذ ندارد. در طول تمدن اسلامی مهمترین هنر خود عرفان بوده است... آرای استاد شفیعی کدکنی سرشار از این مغالطات است
...