رمان «در این تیمارخانه» نوشته جواد مجابی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، مجابی در «در این تیمارخانه» بخش‌هایی از متون تاریخی قدیمی و ادبی را در قالب روایت‌های اصلی رمان آورده است. نویسنده در این کتاب را یک نگاه تاریخی، در پی انتقال این معنی به مخاطب است که مانند نگاه به هر اتفاقی در دوران خودش، می‌تواند به تاریخ نگاه کند و ببیند که اتفاقات مختلف در طول تاریخ تکرار شده‌اند. به هر روی حرف کلی این رمان این است که اتفاقاتی که شاهدشان هستیم، منحصر به زمان ما نیستند.

نویسنده بسیاری از قسمت‌های این رمان را از متون تاریخی آورده و به‌قول خودش آن‌ها را تکه‌چسبانی کرده است. رمان «در این تیمارخانه» با ۲۱ فصل نوشته شده است. مجابی نگارش این اثر را سال ۹۱ به پایان رسانده است.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

دو پله گچ‌اندود بلند و عریض از سطح کوچه بالا می‌رود تا به درگاهی برسد که مرد چهارم گوشه آستانه آن نشسته و پشت به پلکان بالارونده در تاریکی دارد. در باز است و بر بالای پله دوم که همسطح صفه است دوچرخه نسبتاً سالم‌مانده به در بازمانده آن خانه پرازیده شده است.

سایه‌ها در این عکس، با آن‌که یک‌چهارم سطح را فراگرفته، همه را از پایین تا بالا به گونه‌ای مسلط در خود قاب گرفته‌اند و این چندان طبیعی نیست. مایه حیرتْ سایه پسر مغربی است که از سمت چپ عکس بر زمین ناهموار خاکین امتداد یافته و به سایه پیرمرد مشرقی پیوسته و تا منتهای دیوار شرقی پشت دوچرخه راه برده است. سایه‌ها چگونه همدیگر را می‌یابند و به هم متصل می‌شوند و با یکی شدن امتداد می‌یابند از نوری تا نور دیگر؟ در نخستین تجربه‌ها حس می‌کنیم آفتاب‌جا با سایه‌سار فرق دارد از نظر رنگ و گرما. از مرز نهایی سایه به آفتاب می‌رسیم. نمی‌توان در لحظه سایه را از تاریکی بیرون آورد. حجم‌های ناشفاف می‌ایستند در برابر نور تا سایه را بسازند و سایه به تاریکی رفتن است و رفتنی. سایه خلاف نور است اما وابسته بدان. در رفتاری مشکوک ما را به بازی گرفته‌اند در مرزهای ساختگی‌شان.

«ای برادران حقیقت، همچنان از پوست پوشیده بیرون آیید که مار بیرون آید، و همچنان روید که مور رود، که آواز پای شما کس نشنود و بر مثال کژدم باشید که پیوسته سلاح شما پس پشت شما بود که شیطان از پس برآید، و زهر خورید تا خوش زیید، مرگ را دوست دارید تا زنده مانید. و پیوسته می‌پرید و هیچ آشیانه معین مگیرید که همه مرغان را آشیان‌ها گیرند، و اگر بال ندارید که بپرید، به زمین فروخزید چندان که جای بدل کنید، و همچون شترمرغ باشید که سنگ‌های گرم‌کرده فروبرد، و چون کرکس باشید که استخوان‌های سخت فروخورد، و همچون سمندر باشید که پیوسته میان آتش باشد تا فردا به شما گزندی نکند و همچون شب‌پره باشید که به روز بیرون نیاید تا از دست خصمان ایمن باشید.»

این کتاب با ۳۰۳ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۹ هزار تومان منتشر شده است.

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...