من غم­نامه‌­ی نسلی را که روی در زوال دارد نوشتم. من هیچ نکوشیدم که عیبهایش را و هنرهایش را، اندوه سنگینش را و غرور آشفته‌­اش را، تلاشهای قهرمانانه‌­اش را و درماندگی­‌هایش را پنهان کنم... مردان امروز، جوانان، ما را زیر پا لگدمال کنید و پیش بروید. بزرگ­تر از ما و نیکبخت­تر از ما باشید... ژان مظهر نبوغی است که با همه‌­ی اشکال حقارت انسانی مبارزه می­‌کند و برای پیش بردن موفقیت آمیز مقصود، همه گونه رنج و از خود گذشتگی را می­‌آفریند

ژان کریستف  | رومن رولان
ژان کریستف
[Jean-Christophe]. رمانی مفصل و چند جلدی از رومن رولان(1) (1866-1944)، نویسنده‌­ی فرانسوی، که در فاصله­‌ی سالهای 1904 تا 1912 در هفده جزوه، در کاییه دولاکنزن انتشار یافت؛ نویسنده قبلاً در کاییه دولاکنزن، از سال 1898 به بعد چندین نمایشنامه به اضافه­‌ی زندگی بتهوون خود را منتشر کرده بود و در طی انتشار جزوه‌­های ژان کریستوف هم زندگی میکلانژ خود را در همین نشریه به چاپ رسانید. ژان کریستوف سپس در ده مجلد انتشار یافت. زمینه‌­ی اساسی رمان را زندگی ژان کریستوف تشکیل می­‌دهد او که موسیقی­دان و فرزند موسیقی دانانان است، در یکی از شهرک‌های آرام راینلاند به دنیا می‌­آید، جهان شگفت انگیزی که اندک اندک در اطراف خود کشف می­‌کند، آگاهی او از موسیقی و توانایی خود، هنرآموزی­‌اش در زمینه‌­ی موسیقی تا روزگار نوجوانی، نخستین عشقهایش و بالاخره آشنایی تدریجی او با رنج و بی عدالتی، موضوع سه کتاب اول، یعنی «سپیده‌­دم»، «صبح­دم» و «نوجوانی»، است. نویسنده در کتاب چهارم، تحت عنوان «عصیان»، که شامل سه بخش «شنهای روان»، «در شن فرورفتن» و «رهایی» است، بر بتهایی که سنت کهن آنها را قدسیت بخشیده است می‌­شورد، شرافت و بی آلایشی مطلق آرمان‌های قهرمان خود را نشان می‌­دهد. ولی، ژان کریستف در محیط تنگ اطراف خود، که البته قدر او را نمی‌­شناسند، می‌پژمرد. در آرزوی زندگی آزدانه‌­تر و افق‌های گشاده‌­تری است.

رؤیای سفر به فرانسه را در سر می‌­پرورد. روزی خود را درگیر در دعوای میان دهقانان و سربازان می­‌کند و افسری را می‌­کشد، و ناگزیر به پاریس پناه می­‌برد. سالهای اقامتش در پاریس موضوع سه کتاب دیگر است که عنوان کلی آنها «ژان کریستف در پاریس» و عنوان هر یک به ترتیب «هفته بازار در میدان»، «آنتوانت» و «در خانه» است. در اینجا شاهد مبارزات بسیار سخت و نومیدی‌های قهرمان هستیم که می­‌کوشد راهی در میان  محافل هنری و فکری پایتخت برای خود بگشاید. دوستی پیدا می­‌کند به نام اولیویه ژانن(2) دو جوان چون می­‌بینند که با یکدیگر قرابت روحی و اشتراک آرمان دارند تصمیم می‌­گیرند که با هم زندگی کنند، و تا ازدواج اولیویه از یکدیگر جدا نمی­‌شوند. این وصلت نافرخنده که چند سال بعد به جدایی زن و شوی می‌­انجامد، موضوع کتاب بعدی به نام «دوستان» است. ولی، این کتاب و همچنین کتابهای «بوته­‌ی سوزان» و «روز نو» متعلق به دوره‌­ای است که عنوان کلی «پایان سفر» را بر خود دارد. اولیویه در طی یک شورش جان خود را از دست می­‌دهد؛ ژان کریستوف که او نیز در این شورش شرکت داشت ناگزیر به سوئیس می­‌رود که در آنجا از فرط رنج و نومیدی دوره­‌ی آشفتگی عمیقی را می گذراند. حادثه‌­ای مشکوک و ماجراهای عاشقانه‌­اش با آنا براون (3) او را تا آستانه­‌ی خودکشی پیش می‌­برد؛ ولی، او با تمامی سلامت اخلاقی نیرومند خود مقاومت می­‌کند و در تنهایی زندگی کوهستانی فرو می‌­رود. در آنجاست که سرانجام تعادل را که مدتها بود از او گریخته بود باز می­‌یابد. او از «بوته­‌ی سوزان» گذشته و صدای خدا را شنیده است؛ روحش پس از این همه توفان آرام می­‌گیرد. سرانجام، دوستی بلند عاشقانه­‌ای که در دل نسبت به زنی احساس می­‌کند که در جوانی خود او را می‌­شناخت و کشف تعادل و نور مدیترانه‌­ای به او امکان می‌­دهد که محبت خود را سخاوتمندانه نثار اطرافیان خود کند و سرود شادی برای زندگی و برای مرگ سر دهد.

رومن رولان که صلح طلبی ثابت قدم است (چندی بعد، در جنگ 1914-1918 آن را نشان می­‌دهد) در پایان اثر خود آن را تقدیم می­‌کند به : «انسهای آزاد- همه­ ملتها- که رنج می‌­برند، پیکار می­‌کنند، و پیروز خواهند شد.» در مقدمه­‌ی مجلد آخر چنین می­‌گوید: «من غم­نامه‌­ی نسلی را که روی در زوال دارد نوشتم. من هیچ نکوشیدم که عیبهایش را و هنرهایش را، اندوه سنگینش را و غرور آشفته‌­اش را، تلاشهای قهرمانانه‌­اش را و درماندگی­‌هایش را پنهان کنم»؛ و می افزاید: «مردان امروز، جوانان، ما را زیر پا لگدمال کنید و پیش بروید. بزرگ­تر از ما و نیکبخت­تر از ما باشید.»

بنابراین، این اثر مانند پیامی است از نسلی به نسل بعد، و رومن رولان خواسته است که تمام تجربه­‌های زندگی خود را در آن عرضه کند؛ خواسته است که بینشی کامل، هم انتقادی و هم غنایی، از جهان فکری فرانسه و اروپا از پایان قرن نوزدهم تا سالهای نخستین قرن بیستم به دست دهد و همه­‌ی شور و شوقها و همه­‌ی ایدئولوژی­هایی را که مایه­‌های جنب و جوش این عصر بوده و همه­‌ی وقایعی را که این شور و شوقها و ایدئولوژیها پدید آورده است از مد نظر بگذراند.

پیچیدگی این اثر و همچنین ابهام آن ناشی از همین قصد بلند پروازانه است. بعضی از قسمتهای آن، مانند کتاب پنجم که چیزی جز شرح مشاجرات قلمی آن زمان نیست، تازگی خود را به کلی از دست داده است؛ همچنین فقراتی از اثر که به بحث درباره­‌ی مسائل اجتماعی و اخلاقی و حتی هنری می­‌پردازد. ولی، با وجود این ضعفهای آشکار، این رمان، از آغاز تا انجام، خواننده را، با نسیم روحانی تند و جان­‌بخشی که در او می‌­دمد، تحت تأثیر قرار می­‌دهد. در آن موضوعاتی به  چشم می­‌خورد که در نزد نویسنده بسیار گرامی است: علاقه­‌ی پر شور او  به صداقت مطلق، نفرت او از همه گونه پستی و تزویر، شور قهرمانانه‌­ی او برای عمل و بالاخره احترام او به موسیقی. ژان کریستوف مظهر نبوغی است که با همه‌­ی اشکال حقارت انسانی مبارزه می­‌کند و برای پیش بردن موفقیت آمیز مقصود، همه گونه رنج و از خود گذشتگی را می­‌آفریند و به جان می­‌پذیرد، و از میان همه­‌ی آزمونهای زندگی، از رنج گرفته تا عشق و شادی، می­گذرد؛ زیرا اینها عین زندگی‌­اند، و آن چه بیش از هر چیز مهم است این است که باید زندگی کرد. سبک سخن این اثر جایی ضعیف و جایی پر اطناب است، ولی، با این همه، در بسیاری جاها سرشار از زندگی و درخششی تحسین انگیز است، تا آنجا که صفحات بسیار زیبایی می‌­یابیم که نسیم غنایی نیرومندی به آنها جان می­‌دمد. ژان کریستوف بسیار پرخواننده بود و توفیق عظیمی در فرانسه و شاید بیشتر از آن در خارج از فرانسه به دست آورد.

اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش

1. Romain Rolland  2. Oliver Jeannin  3. Anna Braun

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...