گابریل گارسیا مارکز نویسنده‌ی "صد سال تنهایی" و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل به همراه چند چهره‌ی مطرح جهان در فیلم مستندی که درباره‌ی فیدل کاسترو رئیس جمهور پیشین کوبا ساخته شده حضور یافت.

به گزارش مهر؛ به نقل از سی‌بی‌سی ، در این فیلم مستند که به وسیله‌ی فیلمساز آمریکایی استرلا براوو ساخته شده علاوه بر مارکز، با هنک آرون بازیکن بیس‌بال و چند شخصیت بین‌المللی درباره‌ی کاسترو مصاحبه شده‌ است.

براوو در این فیلم با مصاحبه با روزنامه‌نگاران و ساکنان محلی هاوانا و افراد برجسته سعی دارد تا حد ممکن به شخصیت کاسترو نزدیک شود. در این فیلم اکثر افراد بر اشتیاق کاسترو به آشپزی و برخی ظرافتهای شخصیتی وی تاکید کرده‌اند.

کاسترو بعد از بحران سلامتی در سال 2006 از خواندن داستانهای مارکز به مطالعه‌ی رمانهایی مثل دراکولای برام استوکر سوق پیدا کرده ‌است. خود دراین‌باره می‌گوید: این کتاب نمی‌گذارد من بخوابم.

وی از شخصیتهای سیاسی جهان معاصر است که درباره‌ی او همواره نظرات متفاوت و گاه متضادی شنیده و خوانده می‌شود. با وجود تمام دیدگاهها گابریل گارسیا مارکز یکی از دوستان صمیمی وی محسوب می‌شود که در طول سالها بارها از کوبا و شخص کاسترو دیدار کرده و با وی درباره‌ی مسائل مختلف از جمله سیاست و ادبیات سخن گفته ‌است.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...