"ریچارد مورگان" با رمان "مرد سیاه" برنده جایزه آرتور سی کلارک در سال 2008 شد.

"پل بیلینگر" رئیس هیئت داوران جایزه با اعلام این خبر گفت: کتاب "مرد سیاه" مورگان یکی از پیچیده ترین کتاب‌های علمی تخیلی است که به کنکاش در موضوع هویت و تبعیض نژادی می‌پردازد و از چنان قدرت روایی برخوردار است که توانست نظر داوران این جایزه را جلب کند.

این جایزه که یکی از معتبرترین جوایز انگلیسی است، در سال 1987 با هدف تقدیر از "آرتور سی کلارک" - نویسنده فقید داستانهای علمی تخیلی - تاسیس شد و در اولین دوره از کتاب "قصه کنیز" نوشته مارگارت اتوود تجلیل کرد. این جایزه که هر سال با حضور خود کلارک اهدا می شد، امسال با مرگ وی در غیاب دائمی او اعطا شد اما برگزارکنندگان یاد و خاطره وی را گرامی داشتند.

به گزارش مهر به نقل از گاردین، ریچارد مورگان سال 1965 متولد شد. او اولین رمان تخیلی‌اش را با نام "ذغال ناخالص" در سال 2002 منتشر کرد که با استقبال فراوانی روبرو شد و در همان زمان به فیلمی بلند تبدیل شد که تهیه کننده بابت فروش فیلم حدود یک میلیون دلار به این نویسنده داد. "بالهای شکسته" و "قدرت بازار" دیگر آثار وی هستند.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...