جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بودهاند و رفتهاند جاهای خوب دنیا مسکن کردهاند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، میخواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنهای، من برای خودم رو نینداختهام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید
...
دیگر آن جوان پرخاشگر حماسه خوان نیست که در «ارغنون» چنان شاد و شنگی داشت و میخواست «بنیاد سپهر را براندازد»... اگر از این زندگی در شکنجه است و بر آن دشنام میفرستد، نمایشگرِ آن نیست که او این زندگی را دوست ندارد؛ بلکه زندگی پست را نمیخواهد... خاطرش آرامش نمیپذیرد. جز آنکه خود را به لودگی بزند و همه چیز را مسخره کند... ای درختانِ عقیم ریشهتان در خاکهای هرزگی مستور!
...
کجا؟ هر جا که پيش آيد؛ به آنجايی که میگويند؛ چو گل روييده شهری روشن از دريای تردامان؛ و در آن چشمههايی هست، که دايم رويد و رويد گل و برگ بلورينبال شعر از آن؛ و مینوشد از آن مردی که میگويد: چرا بر خويشتن هموار بايد کرد رنج آبياری کردن باغی؛ کز آن گل کاغذين رويد؟؛ به آنجايی که میگويند روزی دختری بودهست... من اينجا از نوازش نيز چون آزار ترسانم؛ ز سيلیزن، ز سيلیخور، وزين تصوير بر ديوار ترسانم
...
نماینده اوج آفرینش هنری شاعر در مهمترین دهه عمر شاعری او دههای که از سرایش "زمستان" (سال 1334) آغاز میشود... اشعار این کتاب بیانگر و نمودار یاس غالب شاعرند که پس از گذشتن از بیابانهای هیچ و پوچ آباد، اینکه به دامن کوهی رسیده که با ستردن غبار از کتیبه دامنهاش، آیت یاس فلسفی اخوان را میتوان خواند.
...
مردی پوستین میراث بر دوش، نومید از ظهور کاوه، اندوه راز خاطر خود آبیاری میکند و حتی طلوع خورشید را جز به هیئت «شعله ور خون بوته مرجانی» که بال کبوتران صبحگاهی را خونین کرده است، نمیبیند... اغلب شعرهای "آخر شاهنامه"مضمونی اجتماعی سیاسی دارد و به تعبیری، فریادی است برخاسته از دردی مشترک که جو سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332، به خصوص فضای روشنفکری ایران آکنده از غم و یاس را نشان میدهد.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
مشاوران رسانهای با شعار «محصول ما شک است» میکوشند ابهام بسازند تا واقعیتهایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست میبیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفتوگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسشها را با نظاممندی، دقت و منطق پی میگیرد
...
عوامل روانشناختی مانند اطمینان بیشازحد، ترس از شکست، حس عدالتطلبی، توهم پولی و تاثیر داستانها، نقشی کلیدی در شکلگیری تحولات اقتصادی ایفا میکنند. این عوامل، که اغلب در مدلهای سنتی اقتصاد نادیده گرفته میشوند، میتوانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونقهای غیرمنتظره یا رکودهای عمیق میشوند
...
جامعیت علمی همایی در بخشهای مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستانهای مثنوی، او معانی لغات را باز میکند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی میپردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزارههای غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیمبندی سهگانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی میکند
...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدمها –و در بعضی موارد حیوانها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه میکند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمیشود انتظار داشت در زندگیاش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطرهای از آن گذشته باقی نماند
...
از فروپاشی خانوادهای میگوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمیتواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن میشد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آوارهای هم نبود
...