«از تهی سرشار» اثر منتشر شده علی حدادی اصل است که وی در آن داستان بلند زندگی اخوان ثالث شاعر بزرگ کشورمان را نگاشته است.

به گزارش خبرآنلاین، حدادی درباره «از تهی سرشار» اظهار کرد: چند سال قبل، از دوستی مجموعه شعر اخوان ثالث را هدیه گرفتم که این عاملی شد تا با شعرها و داستان زندگی اخوان ثالث آشنا شوم. با توجه به علاقه‌مندی که نسبت به زندگی اخوان ثالث پیدا کردم، تصمیم به نگارش زندگی داستانی این شاعر بزرگ کشورمان گرفتم.

حدادی درباره محتوای داستان افزود: فضایی که در این داستان ترسیم می‌شود، درباره پسری با نام "رها" است که پایان‌نامه فوق لیسانسش را به اصرار پدر درباره اخوان ثالث می‌گذراند. شخصیت اصلی داستان، دارای بیماری اسکیزوفزنی است که در آن، مرز خیال و واقعیت برداشته می‌شود، تا جایی که با جلو رفتن قصه، بیماری‌اش هم شدیدتر شده و اخوان را در توهماتش می‌بیند و شعرهایش را می‌شنود.

نویسنده، کتاب «از تهی سرشار» را داستانی بلند عنوان کرده، گفت: این اثر رمان نیست؛ بلکه داستانی بلند است، همچنین مخاطب با خوانش این اثر به همان میزانی از اخوان ثالث اطلاعات کسب می‌کند که شخصیت اصلی داستان به کشف و شهود می‌رسد؛ چرا که راوی این اثر، شخصیت «رها» است.

حدادی همچنین از منابع تحقیقاتی درباره این اثر سخن گفت و افزود: در مراحل پیش‌تولید این اثر با افراد بسیاری گفت‌وگو انجام داده‌ام که نمونه آن حافظ موسوی است که اخوان را خوب می‌شناسد و درباره‌اش کتابی نوشته است. همچنین از کتاب‌های بسیاری برای جمع‌آوری اطلاعات درباره زندگی و آثار این شاعر بهره‌ برده‌ام.

وی ادامه داد: کتاب «از تهی سرشار» قرار نیست زندگی‌نامه و یا معرفی شاعر باشد؛ بلکه اخوان ثالث نیز بخشی از روایت این اثر است و به پیش‌برد داستان کمک می‌کند. کتاب «از تهی سرشار» در 130 صفحه توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...