رمان «عصیان» [Rebellion] نوشته یوزف روت [Joseph Roth] با ترجمه علی اسدیان توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شد.

عصیان [Rebellion]  یوزف روت[Joseph Roth]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «عصیان» نوشته یوزف روت به‌تازگی با ترجمه علی اسدیان توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.

یوزف روت نویسنده این‌کتاب، روزنامه‌نگار و داستان‌نویس اتریشی بود که سال ۱۸۹۴ متولد شد و سال ۱۹۳۹ درگذشت. «افسانه میگسار مقدس» و «اعترافات یک قاتل» دو کتاب دیگری هستند که نشر ماهی تا به‌حال از این‌نویسنده چاپ کرده است. رمان «عصیان» برای اولین‌بار سال ۱۹۲۴ منتشر شد.

روت دو کتاب مهم به‌نام‌های «مارش رادتسکی» و «ایوب» دارد که خیلی از منتقدان، «عصیان» را هم‌طراز آن دانسته‌اند. «ایوب: داستان یک مرد ساده» سال ۱۹۳۰ منتشر شد و درباره زندگی یک مرد یهودی بود. روت در این‌کتاب، زندگی یهودی‌های مهاجر در محلات یهودی‌نشین آمریکا را به تصویر کشید. «مارش رادتسکی» هم سال ۱۹۳۲ منتشر شد و درباره انحطاط و سقوط امپراتوری اتریش مجارستان بود.

رمان «عصیان» درباره زندگی مردی به نام آندریاس است که این‌شخصیت داستانی را مانند گریگور سامسای «مسخِ» کافکا یا راسکلنیکفِ «جنایت و مکافاتِ» داستایوفسکی دانسته‌اند.

یوزف روت نویسنده‌ای ضدجنگ بود که در نهایت هم در فقر و تبعید درگذشت. او «عصیان» را در ۱۹ فصل نوشته است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آقای آرنولد راننده‌اش را مرخص کرد و پیاده در خیابان‌ها به راه افتاد. در رستورانی غذایی خورد. بگذار خانواده‌اش هم کمی نگران شوند. مگر وظیفه داشت سال‌های سال، هرشب سرِ وقت به خانه برود؟‌ بگذار فکر کنند اتفاقی برایش افتاده است.
گویا پیشخدمت رستوران نمی‌خواست به آقای آرنولد توجه کند، به مردی چون او که صولتش چشم همه را خیره می‌کرد. آرنولد با دسته سنگین کارد نمکدانی را خرد کرد و سپس با دل‌آزاردگی خاموش مستبدی مقتدر پوزش فروتنانه مدیر متین رستوران را پذیرفت.
برای غلبه بر خستگی، یک فنجان قهوه ترک نوشید. با این‌همه، وقتی پا به خیابان گذاشت نیز همچنان با خواب دست و پنجه نرم می‌کرد، خوابی که با سرسختی یک عادت دیرین به سراغش آمده بود.

این‌کتاب با ۱۷۶ صفحه،‌ شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...