رمان «باغ تلو» مجید قیصری اجازه‌ی تجدید چاپ ندارد.

باغ تلو اجازه‌ی تجدید چاپ ندارد!

مجید قیصری در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، به طولانی شدن روند اعطای مجوز به آثاری كه در زمینه‌ی ادبیات دفاع مقدس نوشته شده‌اند، اعتراض كرد و گفت: رمان «باغ تلو» كه در سال 1385 منتشر شد، منتظر دریافت مجوز برای تجدید چاپ دوم است و فعلا اجازه‌ی تجدید چاپ ندارد؛ به نوعی می‌گویند بی‌خیالش شوید و نمی‌گویند مشكلش چیست. رمان «باغ تلو» پیش‌تر با واكنش افرادی از جمله سمیرا اصلانپور - مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور بانوان - مواجه شده است. اصلانپور سال گذشته در نشست خبری كتاب سال بانوی فرهنگ درباره‌ی رمان «‌باغ تلو»، كه برگزیده‌ی جایزه‌ی مهرگان شده است، گفت: از این كتاب نمی‌شود به‌عنوان كتابی در زمینه‌ی دفاع مقدس یاد كرد؛ بلكه اهانت به زنان آزاده است و زنان آزاده باید بیایند دفاع كنند. همچنین به‌دلیل اصول غیرارزشی كه این اثر داشت، به مرحله‌ی نیمه‌نهایی ما هم نرسیده است. راضیه تجار نیز در این نشست با تأكید بر این‌كه ضرورت دارد در آثار نوشته‌شده توسط نویسندگان ایرانی، نشانی از فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی باشد، از این كتاب به‌عنوان توهین آشكار به مقام زن یاد كرد.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...