زن و برخورداری از حریم شخصی؟ | آوانگارد


آلبا دسس پدس [Alba de Céspedes]، نویسنده‌ی فمنیست و از چهره‌های اثرگذار تاریخ ادبیات ایتالیا در کتاب «دفترچه ممنوع» [quaderno proibito] راوی زندگی زن میان‌سالی به نام والریاست که می‌کوشد از خلال نوشتن یادداشت‌های روزانه در دفترچه‌ای که نمادی از فردیت و هویت مستقل اوست، آرام‌آرام به آزادی فیزیکی و فکری برسد و به خلوت و فضایی که کاملاً در انحصار اوست، دست یابد. این کتاب را نشر علمی فرهنگی با ترجمه‌ی بهمن فرزانه منتشر کرده است.

آلبا دسس پدس [Alba de Céspedes] خلاصه رمان دفترچه ممنوع» [quaderno proibito]

دنیای پس از جنگ جهانی دوم، دیگر همان دنیای قبلی نبود، چیزهای زیادی ازجمله سبک زندگی و انتظارات نسل جدید تغییر کرده و توقعاتی نو ایجاد شده بود؛ توقعاتی از جنس رهایی، برخورداری از حریم شخصی و پاسداشت آن از سوی دیگران. شخصیت اصلی کتاب دفترچه‌ی ممنوع، والریا، زنی است چهل‌وسه‌ساله، ساکن رم، کارمند اداری و درگیر با چالش‌ها و مسائل زندگی زناشویی. نه آن‌قدر پیر که زمان را برای هر تحولی دیر بداند و نه آن‌قدر جوان که بخواهد شجاعانه و باشهامت از حریمی که می‌خواهد فقط متعلق به او باشد دفاع کند.

همه‌چیز از روزی آغاز شد که چشم والریا موقع خرید سیگار برای شوهرش به دسته‌ای از دفترچه‌های سیاه‌رنگ با جلد چرمی براق افتاد و بی‌درنگ و بدون این‌که به چرایی‌اش فکر کند، یکی از آن‌ها را خرید؛ خریدی ممنوعه. «ممنوع» بودن خرید و داشتن دفترچه در این داستان دو معنا دارد. اولی معنای مستقیم آن است. موقع خرید دفترچه، مغازه‌دار به والریا می‌گوید که روزهای یک‌شنبه پلیسی جلوی در مغازه می‌ایستد و به‌غیراز سیگار اجازه‌ی خرید و فروش چیز دیگری را نمی‌دهد و به همین علت به والریا توصیه می‌کند که پس از خرید، آن‌ را زیر پالتویش مخفی کند. پس یک برداشت از ممنوعه بودن، منع قانونی داد‌وستد دفترچه است، دفترچه‌ای که وسیله‌ای برای نوشتن و نماد پرسش، آزادی فکری و تلاش برای خودابرازی و داشتن حرف و نگاه و صداست.

دومین معنای ممنوعیت، برخاسته از حس پشیمانی آمیخته به گناه والریا از داشتن این دفترچه و نوشتن در آن است. او در سراسر داستان با ترس‌ولرز و نگرانی از این‌که مبادا دفترچه به دست کسی و به‌خصوص شوهر و دو بچه‌اش بیفتد، سراغ آن می‌رود و تازه زمانی که می‌خواهد فضایی شخصی برای خلوت کردن با خود یا پنهان کردن دفترچه بیابد، متوجه می‌شود چنین جایی در خانه وجود ندارد. کشوها، گنجه‌ها، اتاق‌ها همه‌وهمه در اختیار شوهر و دو فرزند جوان او میرلا و ریکاردوست و این موضوع سبب می‌شود والریا نیاز به ضرورت تغییر را بیش از هر زمانی احساس کند.

«می‌دیدم که دیگر در این خانه، یک گوشه‌ی تنها، حتی یک کشو ندارم که مال خودم باشد. با خود قرار می‌گذاشتم که از آن روز، بقیه را وادار کنم تا به حقوق من هم احترام بگذارند.»

کل داستان از زاویه‌ی دید اول شخص و در قالب روزنوشت‌های والریا در همان دفترچه روایت می‌شود و خواننده را به‌تدریج در مرکز چالش‌های زندگی خانوادگی و تحولات و کشمکش‌های روحی شخصیت اصلی قرار می دهد و باعث می‌شود ضمن همراهی با داستان شاهد رشد و دگرگونی والریا و اثری که روزانه‌نویسی در طرز فکر او گذاشته است باشد. والریا کماکان و تا انتهای داستان از داشتن دفترچه و نوشتن در آن دچار عذاب وجدان است حتی وقتی سربسته درباره‌‌ی لزوم برخورداری از آن با خانواده صحبت می‌کند همه‌چیز به شوخی و خنده برگزار می‌شود زیرا همه معتقدند او چیزی ندارد که بخواهد بنویسد و پنهان کند. رازْ متعلق به جوان‌هاست و از او گذشته که بخواهد حد و حریمی برای خودش داشته باشد.

دسس پدس تلاش کرده در این داستان و با مرکزیت قرار دادن چیزی که هم نماد دانایی و فرهیختگی و هم تلاشی برای خودافشایی و به‌عبارتی آزادی در بیان و عملکرد است و نیز با محور قرار دادن «زن» از دغدغه‌ها و نیازهایی بگوید که مشغله‌ی فکری دنیای پس از جنگ و از مطالبات جدی زنان است؛ مطالبه‌ای برای ساخت و حفظ فضای فکری شخصی و به رسمیت‌ شناخته شدن آن از سوی دیگران.

والریا دفتر را می‌خرد، با وجودی لبریز از استیصال و ناکامی به دنبال «جایی» برای پنهان کردنش می‌گردد و وقتی ناامید می‌شود درمی‌یابد که «جا» فراتر از مکان فیزیکی و بیشتر وضعیتی روانی است؛ وضعیتی برای تخلیه‌ی روحی و هیجانی، تحلیل وقایع و شفافیت در ارتباط با خود و دیگران. والریا به‌مدد نوشتن متوجه مرزهایی میان دنیای خود و فرزندان جوانش می‌شود و درمی‌یابد که برخوداری از چنین مرز و فضایی برای او نیز جایز است.

«سابقاً آنچه در خانه اتفاق می‌افتاد، زود از یاد می‌بردم. اما حالا برعکس، از وقتی حوادث عادی روزانه را یادداشت می‌کنم، همه آن‌ها را به خاطر می‌سپارم و سعی می‌کنم دلیل وقوع آن‌ها را بفهمم.»

گذار از عصر سنتی به مدرن، برآوردن نیازها و خواسته‌های جدید از سوی زنان، تفاوت نسلی و کشمکش‌های خانوادگی و تلاش برای ساختن و حفظ کردن چیزی برای خود، عمده‌ی مضامین و محورهای این داستان‌اند که آن را برای علاقه‌مندان به کتاب‌های مرتبط با چالش‌های زنان خواندنی و جالب‌توجه می‌کند به‌ویژه آن‌که ترجمه‌ی بهمن فرزانه نیز در بازتاب لحن و احساسات گاه متناقض و متغیر شخصیت اصلی موفق و مؤثر عمل کرده و سبب شده لذت خواندن این کتاب برای خواننده‌ی فارسی‌زبان دوچندان شود.

...

آلبا دسس پدس (متولد ۱۱ مارس ۱۹۱۱ در ایتالیا و متوفی به سال ۱۹۹۷ در پاریس) حاصل ازدواج زنی ایتالیایی و مردی کوبایی بود. پدرش دکتر کارلوس مانوئل دسس پدس ای کوسادا، نخستین سفیر کوبا در ایتالیا بود. زندگی بین دو فرهنگ و در خانواده‌ای با پیشینه‌ی مبارزات ضداستعماری و سفرهایی که به‌عنوان فرزند و همسر یک دیپلمات داشت، به او امکان داد تا از نزدیک با تفاوت‌های فرهنگی آشنا شود و به درک و جهان‌بینی عمیق و وسیعی از مطالبات و دغدغه‌های انسانی برسد. این سبک زندگی و مجموعه‌ای از تجربیات و مشاهدات سبب شد تا در کنار سرایش شعر و نگارش فیلم‌نامه و داستان‌های کوتاه دست به نگارش داستان‌هایی بزند که نماینده‌ی طرز فکر او در حمایت از فمینیسم و بازنمود مشکلات زنان در قرن بیستم و دنیای پس از جنگ باشد. از این نویسنده کتاب‌های دیگری چون هیچ یک از آن‌ها باز نمی‌گردد، عذاب وجدان، عروس فرنگی و تازه‌عروس به فارسی ترجمه شده‌اند و در دسترس مخاطبان قرار گرفته‌اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...