کتابخانه‌های سیار «‌چهار مغز» به سراسر کابل سفر می‌کنند تا جوان‌ترین قشر جامعه را به داشتن نگرش انتقادی و خواندن تشویق کنند.

به گزارش ایسنا به نقل از نشنال، «فرشته کریم» ۲۷ ساله بنیانگذار «چهار مغز» است؛ موسسه‌ای که اتوبوس‌ها را به یک کتابخانه سیار تبدیل می‌کند.

یکی از اعضای این تیم می‌گوید: «ما یک گروه جوان افغان هستیم که همگی تجربه جنگ و تاثیرات مستقیم آن بر روی کودکی‌مان را داشته‌ایم. کودکی ما همچون هزاران کودک افغان دیگر پیش از آن‌که از آن بهره ببریم از بین رفت. این رنج ما را بر آن داشت تا تغییراتی در زندگی دیگر کودکان افغان ایجاد کنیم.»

با وجود این کتابخانه‌های سیار، کودکان زمانی را قبل و بعد از  مدرسه به مطالعه کتاب‌های مورد علاقه‌شان یا به بازی‌های فکری و مباحثه می‌پردازند.

این اتوبوس‌ها در هر مکان برای دو ساعت توقف می‌کنند. به گفته‌ «کریم» برای انتخاب محل توقف اتوبوس‌های سیار ناچارند که حقایق ویرانگر افغانستان را بپذیرند و آن‌ها را درنظر بگیرند.

«کریم» در این‌باره می‌گوید: «برای دور شدن از مکان‌های پرجمعیتی که می‌تواند هدف حملات تروریستی و بمب‌گذاری باشد، اتوبوس‌ها را در جاده‌های داخلی پارک می‌کنیم.»

یکی از دانش‌آموزان ده‌ساله‌ای که مرتبا از این کتابخانه سیار استفاده می‌کند، اظهار می‌کند: «داستان‌های جدیدی در این کتابخانه مطالعه می‌کنم و بعدا آن‌ها را برای پنج خواهر و برادرم که در خانه هستند نیز تعریف می‌کنم.»

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...