کتاب «گفت‌وگو با سارتر» نوشته جان گراسی یکی از دوستان آمریکایی فیلسوف فرانسوی در نیویورک منتشر شد.

به گزارش فارس، این کتاب مجموعه گفت‌وگوهایی است که جان گراسی با سارتر داشته است و تاکنون منتشر نشده‌اند. والدین گراسی دوستان نزدیک ژان پل سارتر بودند و سارتر پدر خوانده جان گراسی محسوب می‌شد. این رابطه به نویسنده آمریکایی فرصت داد تا یک سری مکالمات عمیق برای نوشتن زندگینامه سارتر با او انجام دهد.

گراسی در این کتاب اعتیاد سارتر را به ماده‌ای مخدر به نام مسالین آشکار می‌کند. این ماده باعث توهم او می‌شد و روی آثار او مثل «تهوع» و «محبوسان آلتونا» تاثیر فراوان داشته است.
فیلسوف فرانسوی برای گراسی تعریف می‌کند که بعد از استفاده از این ماده اطرافش پر از خرچنگ می‌شود و او با آنها مثل انسان‌هایی که با او زندگی می‌کنند، صحبت می‌کند.


ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی در سال 1905 متولد شد. او فلسفه اگزیستانسیالیست را پایه‌گذاری کرد و نویسنده کتاب‌های مهمی مثل «تهوع»، «انسان و پوچی» و نمایشنامه‌هایی مثل «دست‌های آلوده» است. در سال 1964 سارتر برنده جایزه نوبل ادبیات اعلام شد، اما او این جایزه را رد کرد.

دلیل او آن بود که نمی‌خواست با پذیرفتن این جایزه در جبهه جنگ فرهنگی غرب با شرق قرار بگیرد.  او می‌خواست بیطرفی خود را حفظ کند.
سارتر در سال 1980 در پاریس درگذشت.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...