کتاب «فهم فهم: آشنایی با هرمنوتیک فلسفی گادامر» به‌قلم علیرضا آزاد توسط نشر تگ منتشر شد.

فهم فهم: آشنایی با هرمنوتیک فلسفی گادامر علیرضا آزاد

به گزارش کتاب‌نیوز، هانس-گئورگ گادامر (۱۹۰۰-۲۰۰۲)، فیلسوف آلمانی‌زبان، از شاگردان برجستۀ مارتین هایدگر (۱۸۸۹-۱۹۷۶)، دیگر فیلسوف بزرگ آلمانی‌زبان و صاحب اثر سترگ «هستی و زمان»، و آغازگر راه «هرمنوتیک فلسفی» است. «هرمنوتیک فلسفی» یکی از شاخه‌های «هرمنوتیک» یا «علم تأویل» است. علم هرمنوتیک که موضوع آن تأویل و تفسیر متن، اعم از مکتوب و غیرمکتوب، است عمری چندهزارساله دارد، اما هرمنوتیک فلسفی در نیمه‌های سدۀ بیستم نضج یافته و ویژۀ بررسی دقیق ماهیت «فهم» است.

برخلاف پیشگامان علم هرمنوتیک که به‌دنبال اصول فهم صحیح متن و تعیین روشی ویژۀ این کار بودند، گادامر، با گوشه‌چشمی به میراث متأخر استاد خود، هایدگر، و نیز نگاهی نقادانه به اسلاف خویش، یعنی کسانی همچون فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴) و ویلهلم دیلتای (۱۸۳۳-۱۹۱۱)، در پی وصف ماهیت خود فهم بود. او، در نگارش اثر بنیادین خود، «حقیقت و روش»، که نخستین ویراست آن در سال ۱۹۶۰ انتشار یافت، همۀ همت خود را مصروف همین کار کرد و بدین‌ترتیب بر روند مطالعۀ هنر و ادبیات تأثیری عظیم گذاشت.

علیرضا آزاد، عضو هیئت‌علمی دانشکدۀ الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، چند سال پس از نگارش کتاب «تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک»، با بهره‌گیری از آثار دست‌اول این حوزه دست به تألیف کتاب اخیر زده و در آن آموزه‌های هرمنوتیک فلسفی گادامر را، ضمن اذعان به این نکته که اجزای اندیشۀ این فیلسوف را جدا از یکدیگر نمی‌توان متصور شد، در پنج ساحت «روش»، «حقیقت»، «فهم»، «زبان» و «ایمان» تبیین کرده است.

او در فصل چهارم از کتاب «فهم فهم»، یعنی «هرمنوتیک فلسفی گادامر و مسئلۀ فهم»، ذیل عنوان «ماهیت فهم» چنین نوشته است:
«اساساً دو طرز تلقی عمده دربارۀ ماهیت فهم وجود دارد: براساس تلقی اول که برخی فیلسوفان یونان باستان مطرح کرده‌اند و در دوران جدید هگل آن را پرورانده است، اشیا و موضوعاتی که می‌فهمیم، خود، نقشی اساسی در عمل فهم دارند و فهم امری متعلق به آن‌هاست؛ آن‌ها هستند که خود را بر ما عرضه می‌کنند و سپس ذهن ما، در فرایندی دیالکتیکی، اجازۀ به‌فهم‌درآمدن و آشکارشدن هستی‌شان در قالب فهم را می‌دهد. اما، براساس تلقی دوم که علم مدرن برمبنای آن نضج گرفته است، فهمیدنْ عمل ذهن ما درقبال اشیا و موضوعاتی است که می‌فهمیم و درنتیجه این ذهن و نگاه ماست که در مقولۀ فهم نقش محوری دارد.
در نظر گادامر، فهمْ عمل ذهن انسان در برابر عین خارجی نیست، بلکه نحوه‌ای از هستی خود انسان است؛ ازاین‌رو، در هرمنوتیک فلسفی، فهمیدن، نه عملی معرفت‌شناختی، بلکه امری هستی‌شناختی قلمداد می‌شود. به‌این‌ترتیب راه هرمنوتیک فلسفی از هرمنوتیک کلاسیک امثال شلایرماخر و دیلتای و نیز ایدئالیسم آلمانی و معرفت‌شناسی کانت جدا می‌شود، زیرا این‌ها در پی فهمیدن فهم نبودند، بلکه هوای هدایت و روشمندکردن آن را در سر داشتند، اما در هرمنوتیک فلسفی فهم عمل فاعل شناسا نیست، بلکه نحوۀ هستی دازاین در جهان است؛ ازهمین‌روست که از این منظر دانش و روش و تسلط بر موضوعات کلیدهای فهم نمی‌توانند بود، بلکه مشارکت، گشودگی، تجربه و دیالکتیک هستند که فهم را امکان‌پذیر می‌کنند.
گادامر فهمیدن را هایدگری تفسیر می‌کرد: در نظر او فهمیدن عنصری معرفتی نیست، حال‌آنکه در سنت فلسفۀ کلاسیک فهمیدن مرحله‌ای از معرفت است، یعنی یک مرتبۀ حس داریم، یک‌ مرتبۀ فهمیدن و یک مرتبۀ تعقل. اما در اندیشۀ هایدگر فهمیدن مرتبه‌ای از شناخت نیست، بلکه یکی از اطوار وجودی زیستن است؛ به‌عبارت دیگر، نوعی ”زیستن“ داریم که نام آن ”فهمیدن“ است.»

کتاب «فهم فهم: آشنایی با هرمنوتیک فلسفی گادامر» را نشر «تگ» در ۲۳۶ صفحه و به‌قیمت ۹۰هزار تومان چاپ و منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...