"ژوستین پیکاردی" درباره زندگی "دافنه دو موریه" نویسنده رمان معروف "ربه‌کا" کتابی با عنوان "دافن" منتشر کرد. 
   
این کتاب درباره زندگی "
دافنه دو موریه" نویسنده انگلیسی است. «موریه» در سال 1907 در بریتانیا بدنیا آمد و بسیاری از آثار او از جمله «ربه‌کا» فیلم شده‌اند. فیلم «ربه‌کا» در سال 1940 برای «آلفرد هیچکاک» کارگردان آن، اسکار بهترین فیلم را ارمغان آورد و همچنین داستان کوتاه «پرندگان» وی بعدها توسط «هیچکاک» فیلم شد.

موریه یکی از سه دختر «سر جرالد دو موریه» بود. پدربزرگش نویسنده بود و بدین ترتیب «دافن» نیز به نویسندگی علاقه‌مند شد. وی ابتدا داستان‌های کوتاهی نوشت و آن‌ها را در مجله «بای‌استندر» منتشر کرد و سپس در سال 1931 اولین رمان خود را با عنوان «روح عاشق» نوشت.

لس‌آنجلس تایمز درباره کتاب «دافن» نوشته «پیکاردی» می‌نویسند: «این رمان هر خواننده‌ای را وا می‌دارد تا دوباره آثار دو موریر را از نو بخواند و سرشار از اطلاعات مفید و جدید از زندگی و آثار این نویسنده انگلیسی است. پیکاردی موفق شده تا به سهم زیاد «دافنه دو موریه» در ادبیات جهان، ادای دین کند.»

به گزاری فارس به نقل از روزنامه لس‌آنجلس تایمز، کتاب «دافن» نوشته «ژوستین پیکاردی» را انتشارات «بلومزبری» در 416 صفحه منتشر کرده است و 11 پوند قیمت دارد.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...