«محمد سرور رجایی» نویسنده و شاعر افغانستانی که از حدود یک هفته قبل در بیمارستان میلاد تهران بر اثر ابتلا به کرونا بستری بود، صبح امروز درگذشت.

محمدسرور رجایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، محمد سرور رجایی، نویسنده و شاعر افغانستانی ساکن ایران که با کتاب خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس مورد تقدیر قرار گرفت، در پی ابتلا به کرونا در سن ۵۲ سالگی درگذشت.

محمدسرور رجایی متولد ۱۳۴۸ کابل بود. وی از سال ۱۳۷۳ به ایران مهاجرت کرده و مدیریت خانه ادبیات افغانستان و مدیریت دفتر شعر و داستان افغانستان در حوزه هنری را بر عهده گرفت.

کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» یکی از آثار شاخص اوست. این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات رزمندگان افغانستانی جنگ هشت ساله است. کتاب های «ماموریت خدا»، هفت‌ روایت از احمدرضا سعیدی شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان، «در آغوش قلب‌ها»، «گل‌های باغ کابل»، «اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی» برخی از آثار منتشر شده سرور رجایی است.

کتاب خاطرات «شهید دکتر سیدعلی شاه موسوی گردیزی» از فرماندهان جهادی افغانستان که به دست عوامل داعش ترور شد، از تلاش‌های محمدسرور رجایی‌ است که به زودی منتشر خواهد شد. همچنین انتشار مجله «باغ» ویژه کودکان افغانستانی نیز از دیگر فعالیت‌های او در این سال‌ها بود.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...