ترجمه کتاب «پایان بانک‌ها؛ چرا دیگر نیازی به بانک‌ها نیست»  [Das ende der banken : warum wir sie nicht brauchen] نوشته جاناتان مک میلان [Jonathan McMillan] با ترجمه زهرا بهزادنیا و زهره بهزادنیا منتشر شده است.

پایان بانک‌ها؛ چرا دیگر نیازی به بانک‌ها نیست»  [Das ende der banken : warum wir sie nicht brauchen] نوشته جاناتان مک میلان [Jonathan McMillan]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۳۳۰ صفحه و قطع رقعی با قیمت ۱۱۰ هزار تومان در سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی راهی بازار کتاب شده است.

در معرفی این کتاب آمده است: چرا در عصر دیجیتال برای بانک‌ها جایی نیست؟ چون به هر سو نگاه می‌کنیم، یک بحران وجود دارد؛ بحران مالی از یک سو و بحران یورو از سویی دیگر، همین امر باعث شده امروزه اغلب متخصصان امیدشان را به بهبود نظام بانکی از دست بدهند و معتقد باشند بانک‌ها باعث مشکلات پیش‌آمده هستند؛ چرا که نوآوری‌های مالی آن‌ها آتش بحران مالی جهانی را شعله‌ور کرد.

بانک‌ها همه‌جا هستند و با از بین بردن صنعت فین تک، بارقه امیدی را که برای بهبود سیستم مالی وجود داشت نیز نابود کردند. نگارنده بر آن است که انقلاب دیجیتال مسیر جدیدی پیش‌ روی ما قرار داده و با نشان دادن ریشه مشکلات آشکار می‌کند که نوآوری‌های جدید، راه‌حل‌های ساده‌ای به همراه خود آورده‌اند.

این کتاب ۱۱ فصل دارد؛ چرا وجود بانک‌ها ضروری بود، مکانیزم بانک‌های سنتی، نقاط ضعف بانکداری، چرا بانکداری به بانک‌ها محدود نمی‌شود، عملکرد بانکداری سایه، بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸، سیستم مالی بعد از سال ۲۰۰۸، چرا دیگر به بانک‌ها نیازی نیست، پایان بانک‌ها؛ طراحی پایدار برای قانون شرکت‌ها و نقش دخالت‌های دولت.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...