نزول از نظم اخلاقی کامو به تحقیر آیرونیک ساراماگو... یکی از اولین مبتلایان، مردی است که در حال رانندگی با ماشین، بینایی خود را از دست میدهد. این لحظه بسیار شبیه مسخ کافکاست... راننده ناآرامی نمیکند، جیغ نمیکشد و شکایتی نمیکند. چیزی که او میگوید این است: «کسی من را به خانه میبرد لطفا؟»... مدام ما را به یاد اردوگاههای زندانیان سیاسی میاندازد، به یاد بیعدالتیهای کاپیتالیسم بدون اندکی خودداری، به یاد سردی و خشکی بروکراسی
...
در این سه مجلد سی نویسنده مطرح از نسلها و دورهها و کشورهای مختلف از شیوه کار و زندگی خود سخن گفتهاند و از اینکه چطور زندگی میکنند و میاندیشند، چه میخوانند، از چه تأثیر میگیرند و تلقیشان از ادبیات و نوشتن چیست و به جهان، زندگی و آدمها، تاریخ، جامعه و سیاست و کلا آنچه پیرامونشان رخ داده و رخ میدهد چطور مینگرند... کارور، مارکز، کوندرا، فاکنر، اکو و...
...
او نمیتواند رابطه عاشقانه با مخدوم خود داشته باشد... «به حساب نیامده» در کنار «شهروند» میایستد و با هم یک کار میکنند. کسی که به حساب نمیآمده است و بدتر هیچ صلاحیتی برای بهحساب آمدن ندارد در چیزی سهیم شده است که سهمی در آن نداشته است... ساراماگو لحظه انقلاب را زودگذر میداند... افراد با اسم و رسم و زنهای آلودهدامن دوشادوش هم از میکدههایش وارد میشوند...
...
سیمای دوران کودکی خود را تا حدی که حافظهاش یاری میکند به مخاطب مینمایاند... پیچیدهبافی و قلمبهسلمبهگویی، لازمه کسب اعتبار و موقعیت روشنفکرانه است... نام فامیلیاش از سر تصادف و تنها به دلیل مستی محضردار، به اشتباه ساراماگو درج شده... نحوه هجوم ماموران سانسور را به تحریریه روزنامهها و چگونگی تحمیل برخی مطالب از سوی آنها برای درج در روزنامه را شرح میدهد.
...
به عنوان یک تفریح سالم، شب ها برگه های ثبت احوال شخصیت های مهم شهر را از بایگانی کش می رود و از آنها رونویسی می کند. شبی بر حسب اتفاق، برگه مشخصات زنی ناشناس را هم از بایگانی بر می دارد. وقتی مشخصات زن را می بیند ناگهان به این فکر می افتد که باید زن را پیدا کند... زن خودکشی کرده ...
...
راننده تاکسی از او پرسید «کجا میرویم؟» و ریش در اعماق وجود خود آرزو کرده بود که دیگر هرگز چنین سؤالی از او نکنند. در واقع، این مردی که میداند که «پاره» شخص دیگری است؛ چه روزنهای میتواند بیابد تا پس از مرگ آن دیگری زنده بماند؟ با ملاقاتهای منظم فرناندو پسوآ، که اجازه یافته است که تا نه ماه پس از مرگش با انسانها در تماس باشد، پاسخی به آهستگی شکل میگیرد.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر میگذارد: از یک جوان عاشقپیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل میشود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمیکند... توماس مان در این رمان به زبان بیزبانی میگوید که اگر ناپلئون موفق میشد همه اروپای غربی را بگیرد، یکونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود میآمد و آنوقت، شاید جنگهای اول و دوم جهانی هرگز رخ نمیداد
...
موران با تیزبینی، نقش سرمایهداری مصرفگرا را در تولید و تثبیت هویتهای فردی و جمعی برجسته میسازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آنکه «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخابهای نمایشی شکل میدهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالاییسازی هویت» است که انسانها را به مصرفکنندگان نقشها، ویژگیها و برچسبهای از پیش تعریفشده بدل میکند
...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیشازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی میتوانند از آسیبپذیریهای خود و دیگران در سرمایهگذاریهای مالی آگاهتر شوند... سرمایهگذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاهمدت دارند و بر سودهای کوتاهمدت تمرکز میکنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده میگیرند
...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرمکننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژیهای سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاریشدن و یکدستشدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیینگرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که میتواند بهطور ناخواسته همسویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند
...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب میخواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوششانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام میدهیم
...