شارلوت برونته مشکل خویش در چهاردهسالگی را به تصویر میکشد، وی میخواهد پدرش عاشقش باشد و درعینحال بسان وی جاهطلب و موفق باشد... برای قهرمانان نخستین شارلوت، نیاز به عشق والدین باید بر هر جاهطلبی فکری اولویت داشته باشد زیرا بقایشان به آن بستگی دارد... هنگامیکه الیزابت از قبر روزاموند برخاست و از معشوق انسانی خود جدا شد، روح ماریا برونته، یاد تمام زنان خیالی شارلوت را که از عشق مرده بودند را احیا کرد و نجات داد
...
این هنرمند با استفاده از کتابهای دستدوم مجسمههایی به شکل خانه، داستانهای خیالی و گل خلق میکند... مدتی پس از بازگشت او به بریتانیا، پدرش درگذشت و این هنرمند در دوران سوگواری اشکالی را در صفحههای کتاب کلاسیک گراهام گرین جدا میکرد و سپس آنها را همچون ابر روی صفحات این کتاب آویزان میکرد... افسانههای برادران گریم، به سوی فانوس دریایی، جزیره گنج و زیبای خفته برخی از عناوین کارهای اوست
...
پسری پنجساله به نام آرثر دارد و مستخدمهی پیری همراهیاش میکند... نقاشی میکند و از هرگونه صمیمیت با همسایگان اجتناب... به اینجا پناه آورده است تا از همسر لاابالی و عیاش خود، که بیوفاییهایش مایهی تحقیر اوست، بگریزد... دیوانه از حسادت، روزی به فردریک حمله میکند و او را سخت مجروح میسازد... پس از آزمون شش ماه سکوت میتواند به او نامه بنویسد
...
به او تجاوز میشود، زبانش بریده میشود و دستانش هم قطع میشوند تا نتواند به متجاوز اشاره کند... قوم و خویش اشرافی هلن به دنبال انتقام هستند... درون آببندی میافتد و میمیرد و هیچکس نمیداند او به عمد این کار را کرده یا نه!... با بریدن رگ دستهایش اقدام به خودکشی میکند، اما موفق نیست... هر چهار خواهرش پس از او خودکشی میکنند
...
روچستر پس از اندک زمانی شیفته جین میشود. ولی جین، درست وقتی که میخواهد با او ازدواج کند، متوجه میشود که او پیشتر ازدواج کرده است و همسرش دیوانه است و روچستر او را در همان خانه مخفی کرده است. روچستر از جین درخواست میکند که همراه او بگریزد، اما مربی جوان از این کشف وحشتناک دلشکسته شده است...
...
کاترین، دختر ارنشا با او تفاهم دارد و هثیکلیف با همه شخصیت پرشور و خشن خود عاشق او میشود. اما روزی میشنود که کاترین میگوید هرگز خود را تا آن حد پایین نخواهد آورد که با آن کولی ازدواج کند. هیثکلیف که غرور وحشیاش عمیقاً جریحهدار شده است، خانه را ترک میگوید... هیثکلیف از این پس تنها برای انتقام زنده است.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارتها» نبود... سیستم آموزشی دولتهای مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا تودهها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که تودههای «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و بهعلاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت میکنند
...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی میپردازد که در آنها قضاوتها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیتهای قبل از فرآیند تصمیمگیری حتی اگر کاملاً بیربط باشند، میتوانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیرگذار باشند... یکی از راهحلهای اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوتهای انسانی با قوانین یا همان الگوریتمهاست
...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوههای مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماقکشی و کلاهبرداری امرار معاش میکند... لمپن امروزی میتواند فرزند یک سرمایهدار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپنها را ذخایر انقلاب» نامید
...
نقدی است بیپرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بیمعنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسندهی کتاب میتازد و او را کاملاً بیاطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف میکند... او در این کتاب بیاعتنا به روایتهای رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است
...
بهعنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده والمارت کار کرد. او بهزودی متوجه شد که حتی «پستترین» مشاغل نیز نیازمند تلاشهای ذهنی و جسمی طاقتفرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل میشوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانههای نامرغوب زندگی میکنند تا خانههای دیگران بینظیر باشند
...