• 20 مهر 1401

    دوربرگردان-را-رد-نکنیم-رضا-امیرخانی

    کار به جایی رسیده است که یک مایکل شوماخر باید پیدا کنیم تا غربیلک این ارابه را با سرعت دویست و پنجاه کیلومتر در ساعت تو اولین دوربرگردان بچرخاند؛ دوبرگردانی که معلوم نیست اصلا به آن برسیم یا نه!... تو سهم‌ت را از کشورت و از سرنوشت‌ت می‌خواهی و سوگ‌مندانه باید اقرار کنم که هیچ سهمی در حکم‌رانی کشورت نداری... کسی می‌تواند مطالبات را فهرست کند که از سوی حاکمیت امیدی به نقد شدن آن‌ها داشته باشد ...

  • 14 فروردین 1401

    نیمدانگ-پیونگیانگ-در-گفتوگو-با-رضا-امیرخانی

    حدود ۳۰ هزار نسخه... اگر کوری واقعی در دنیا اتفاق بیفتد... در مورد کره شمالی همه می‌دانند که می‌خواهی برگردی؛ مسئله این است که امکان ورود نداری... حزب مؤتلفه با حزب کارگر کره شمالی به یک معنا خواهرخوانده هستند... در شوروی هر کسی که فارسی می‌دانست، یک کار امنیتی با ایران داشت... تحریم با خودش تک‌صدایی می‌آورد و غلاف ذهنی دور مغز ایجاد می‌کند که ما در تحریم باید موفق بشویم. کسی به فکر حذف تحریم نیست، فقط به فکر این است در تحریم بماند و موفق شود!... «جنگ‌سالار» هیچ وقت به پایان جنگ فکر نمی‌کند ...

  • 12 شهریور 1397

    فرمانده-نیروی-هوایی-نویسندهگان-رضا-امیرخانی

    در کابینه همه متفق بودند که بازار کتاب دست توده‌ای‌هاست و باید به تعبیر اول انقلابی آن را پاک‌سازی کرد... اولین بازار کتاب انقلابی و دینی ساخته شد... این دو دکان دولتی (و سه‌لتی به تعبیر نفحات نفتی) فقط در یک زمینه با هم رقابت دارند؛ آن هم اتصال به شیر نفتی با دبی بالاتر است... نهادهای موازی به تصمیم‌گیر می‌آموزد که می‌تواند بدون حل مشکل، بدون بازسازی فرآیندها و اصلاح رفتارها می‌تواند پول حرام کند و سعی و خطا کند و به تعبیر اصح و ادق مجدد خطا کند... قضات همه دزدند... ناشران همه دزدند... نویسند‌ ...

  • 02 مرداد 1385

    ناصر-ارمنی-برشی-از-کتاب

    دختر بیچاره صبح بلند شده- فرض کنیم راست بگویی و واقعاً آنجا نرفته باشی- صبح بلند شده و دیده ملحفه‌ی سفیدش خونی است. بعد ملحفه را جا به جا می‌کند و می‌بیند یک انگشت که داخلش یک انگشتر است، روی تختش افتاده. پزشک قانونی در مورد انگشت می‌گفت که تقریباً هم زمان با سکته‌ی دختر قطع شده بود. اینها را نمی توانی انکار کنی؟! -نه.. ولی به همه‌ی مقدسات عالم من اصلاً به خانه‌ی دختر نرفته‌ام. هنوز هم نمی‌دانم خانه اش کجاست ...

Loading
شازده حمام فقط خاطره نیست، هنر تصویرسازی شازده حمام دریچه‌ای باز کرده است روی زندگی توده‌های مردم... شکاف واضحی بین نقش‌های اجتماعی بین زنان و مردان وجود دارد... این کتاب را در مرکز زندان‌های کشور به صورت انبوه می‌برند تا در کتابخانه‌ها، زندانیان با شوق بخوانند... سرتاسر شازده حمام نمایش صورت‌هایی از خشونت است که بشر سعی در کنترل آن دارد... دکتر پاپلی کار خیر را در موضوع خود انسان دید و موضوعش توسعه انسان بود. توسعه انسان مقدم بر توسعه ایران است ...
فنلاند امروز زنده است بخاطر آن وسط‌باز. من مخلص کسی هستم که جام زهر [پذیرش قطعنامه برای پایان جنگ 8ساله] را به امام نوشاند. من به همه وسط‌بازها ارادت دارم. از مرحوم قوام تا مرحوم هاشمی. این موضوع روشنی است که در یک جایی از قدرت حتما باید چنین چیزهایی وجود داشته باشد و اصلا نمی‌توان بدون آنها کشور را اداره کرد... قدرت حرف زدن من امروز از همان معترض است و اگر الان داریم حرف می‌زنیم به خاطر آن آدم است که به خیابان آمده است ...
هجوِ قالیباف است... مدیرِ مطلوبِ سیستم... مدیری که تمامِ بهره‌اش از فرهنگ در برداشتی سطحی از دو مفهومِ «توسعه» و «مذهب» خلاصه می‌شود... لیا خودِ امیرخانی‌ست که راوی‌اش این‌بار زن شده‌است تا برای تهران مادری کند؛ برای پسربچه‌ی معصومی که پیرزنی بدکاره است در یک بن‌بستِ سی‌ساله... ما را به جنگِ اژدها می‌برد امّا می‌گوید تمامِ سلاحم «چتربازی» است و «شاش بچّه» و... کارنامه‌ی امیرخانی و کارنامه‌ی جمهوری اسلامی بهترین نشان‌دهنده‌ی تناقض در مسئله‌شان است ...
اگر موشک نقطه‌زن داریم چرا نمی‌توانیم خودرو پراید را به‌سازی کنیم ... صنعت هسته‌ای، یک پیش‌رفت ناقص‌الخلقه و موضعی ست... این بازار مثل بازار تسلیحات گم نیست و قیمت تمام شده‌ی تو با قیمت تمام شده‌ی جهانی مقایسه می‌شود... با چهار پنج تخصص سر و ته یک موشک بسته می‌شود... در ساده‌ترین خودرو نیز هزاران تخصص در کنار یکدیگر باید کار جمعی کنند... طراحی موشک هیچ ارتباطی با مشتری مداری و افکار عمومی ندارد! ...
با کشتی‌گیر اسراییلی کشتی می‌گیرم چون تن من به تن او بخورد بخشی از گفت‌وگوست... با این شیوه ما نباید وارد سازمان ملل هم بشویم؛ نباید در المپیادهای علمی هم شرکت کنیم... چیزی که ناکارآمد هست باید حذف بشود یا اصلاح... اگر خدای نکرده! وزیر ارشاد بشوم اولین کاری که می‌کنم رفتن به قم و گرفتن اجازه از علما برای پیوستن به کنوانسیون برن (حمایت از حق مولف در آثار ادبی و هنری) است ...
من خیلی چیزها را ندیده‌ام، نمی‌دانم در زندان‌های کره‌شمالی چه خبر است؟... استادیوم جایی است که می‌توان دمای جامعه را آنجا سنجید. اگر بعد بازی شیشه می‌شکنند یعنی جامعه آمادگی شیشه شکستن دارد... در ساحت دین‌داری مدرن انسان ترک را به انسان ایرانی نزدیک می‌بینم... آمریکا برای بقا به عنوان ابرقدرت نیاز به وجود کشورهایی مانند کره شمالی و ایران دارد ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...