اشک جمعه جاری شد

18 شهریور 1399

داستان بلند «اشک جمعه» نوشته مونا اسکندری درباره حادثه ۱۷ شهریور توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.

اشک جمعه مونا اسکندری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مونا اسکندری نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۳۶۱ در همدان است که برگزیده بخش داستان‌کوتاه نوجوان چهارمین جشنواره داستان انقلاب شد. او دارای مدرک کارشناسی رشته الهیات است.

این‌داستان درباره سال‌های مبارزه پیش از انقلاب است؛ زمانی که مردم ناچار بودند برای رسیدن به اهداف خود، از جانشان بگذرند. شخصیت اصلی قصه «اشک جمعه» دختری نوجوان به‌نام صدیقه است که مثل خیلی از دخترهای هم‌سن‌وسال خود درگیر مسائل روزمره و زندگی عادی است اما به‌طور اتفاقی وارد جریان مبارزه با طاغوت می‌شود.

صدیقه با ورود به فاز مبارزه علیه رژیم شاه، با ماجراهای مختلفی روبرو می‌شود و در ادامه باید بین دو طیف فکری، انتخاب مهمی بکند. در نتیجه او همراهی با مردم را انتخاب می‌کند و ...

این‌کتاب با ۸۴ صفحه، شمارگان ۲ هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...