رمان تاریخی پیر مقدس، بازپرداختی از زندگی توماس بکت، ترجمه و چاپ شد.

به گزارش مهر، کنراد فردیناند مایر، نویسنده کتاب پیر مقدس، شاعر و نویسنده شاخص ادبیات آلمانی زبانِ سوییس در قرن نوزدهم است. مایر در مقام نویسنده‌ای جهان‌وطن از کوته‌بینیی ناشی از تعصب ملی و نژادی دور است و با آن که توماس بکت را بیشتر برخوردار از خون و خصلتی بیگانه می‌داند و او را آسیایی و حتی دگرکیش نشان‌می‌دهد، همه جا برتری هوشی و اخلاقی او را در قبال هانری دوم، شاه انگلیس، تاکید می‌کند.

نرمان‌ها جزیره انگلیس را در قرن دوازدهم، اشغال و ملت آن را اسیرکردند. از میان این ساکسُنی‌های شکست‌خورده، مردی برخاست که در پرتو دانایی و درایت خود وزیر حکومت اربابان شد. توماس بکت در جامعه روحانی به دفاع از هموطنانش و حقوق آنان پرداخت. اما سرانجام به دست اشرافیت متفرعن فرانسوی به قتل رسید.

کنراد فردیناند مایر در رمان پیرمقدس با حسی عدالت‌جوو نگاهی نهان‌بین، به ترسیم سیمای توماس بکت، وزیرِاز سوی مادرشرقی‌تبار، هانری دوم شاه انگلیس در قرن دوازدهم می‌پردازد. این رمان را کنراد فردیناند مایر در سال 1880 در سال‌های پیری و پختگی نوشت. گرچه بیست‌وپنج سال پیش از نوشتن پیر مقدس، در گاهنامه فتح انگلیس به دست نُرمان‌ها، اثر آگوستین تی‌یری، آشنا بود.

رمان تاریخی پیر مقدس را محمود حدادی ترجمه کرده و انتشارات نیلوفر آن را در 183 صفحه و با قیمت 28000 تومان به بازار کتاب عرضه‌کرده‌است.

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...