مصطفی مستور به استفاده‌ی بدون اجازه از آثارش در تئاتر، فیلم و اینترنت اعتراض کرد و آن را بی‌توجهی به حقوق نویسنده و وهن نویسنده و فضای فرهنگی دانست.

این داستان‌نویس به ایسنا گفت: «سال گذشته، برای اولین‌بار، نمایش‌نامه‌ی "دویدن در میدان تاریک مین" را در قم اجرا کردند، بدون این‌که با من یا ناشر صحبتی در این‌باره داشته باشند؛ در حالی‌که همیشه تأکید داشتم این نمایش‌نامه یا اجرا نشود و یا اگر اجرا می‌شود، تحت شرایط خاص و زیر نظارت خودم اجرا شود.»

او در ادامه یادآور شد: «این اتفاق تکرار شد. اسفندماه سال گذشته در شهرستان لنگرود، این نمایش‌نامه را روی صحنه بردند، بدون این‌که اطلاع داشته باشم، و این یعنی بی‌توجهی به حقوق دیگران. سؤال من این است؛ اداره‌ی ارشاد این دو شهر که سطر سطر نمایش‌نامه را خوانده و نظر داده‌اند، نپرسیدند چرا از نویسنده اجازه نگرفته‌اید؟ »

مستور متذکر شد: «اخیرا نیز در سایت اینترنتی قفسه دیدم دو کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» و «چند روایت معتبر» روی این سایت قرار گرفته‌ و این موضوع هم بدون اطلاع من و ناشر است. البته به نظرم، این موضوع نمی‌تواند به فروش کتاب آسیب جدی بزند؛ ولی این بی‌توجهی است که در ایران نسبت به حقوق نویسنده صورت می‌گیرد. در کشوری که این همه از حقوق و اخلاق بحث می‌شود، چگونه به این راحتی به آن بی‌توجهی می‌شود؟ »

او همچنین گفت: «دو فیلم در سال گذشته از محتوای کتاب‌های من استفاده کردند و اعتراضی نکردم. تا وقتی اسمی از من در میان نباشد، اعتراضی ندارم؛ اما وقتی اسم من در میان باشد، غیرقابل قبول است.»

او به رعایت نکردن قانون کپی‌رایت در ایران اشاره کرد و یادآور شد: «در ایران، کپی‌رایت کتاب‌های خارجی را رعایت نمی‌کنند و این بسیار بد است؛ اما بدتر این است که کپی‌رایت آن‌هایی که در دسترس و زنده‌اند، نیز در ایران رعایت نمی‌شود.»

این داستان‌نویس تأکید کرد: «من نمایش‌نامه و داستانم را برای اجرای نمایش و تهیه‌ی فیلم ننوشته‌ام؛ اگر می‌خواهد اجرا شود، باید با نظارت خودم باشد. پیش از این، افرادی برای اجرای نمایش‌نامه تماس گرفتند و اجازه‌ی این کار را ندادم. حالا چگونه است کسانی می‌آیند بدون این‌که به من بگویند، این کار را انجام می‌دهند؟ به نظرم، این به نوعی وهن نویسنده و وهن فضای فرهنگی جامعه است. کاش قدری از آن‌طرف آبی‌ها یاد می‌گرفتیم و در رعایت حقوق نویسنده و ناشر، این‌قدر بی‌محابا و غیرمسؤولانه عمل نمی‌کردیم.»

مستور در پایان یادآور شد: «نمی‌دانم به چه کسی باید اعتراض کنم؟ تردیدی ندارم این کار در فروش کتابم تأثیری ندارد؛ اما چرا کتابی که اکنون در بازار موجود و نویسنده‌ی آن نیز زنده است، باید به صورت اینترنتی منتشر شود و یا از محتوای اثری در فیلمی استفاده و یا اجرا شود؟»

خالق "روی ماه خداوند را ببوس" پیش از این در اعتراض به آنچه نابسامنی فرهنگی در ایران دانسته، اعلام کرده بود تا پایان کار وزارت ارشاد این دولتکتابی را در ایران چاپ نکرده و با هیچ رسانه‌‌ای هم مصاحبه نمی‌کند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...