ا-هنری-ویلیام-سیدنی-پورتر

فرزند پزشکی بود ساکن کارولینای شمالی. در پانزده سالگی مدرسه را ترک کرد و مدت پنج سال در درمانگاه پدر و داروخانه عمویش کار کرد...به هیوستن رفت و در روزنامه دیلی پست Daily Post ستون وقایع را به عهده گرفت... در 1896 به اتهام سرقت از بانکی که در آن کار می­‌کرد، به دادگاه احضار شد. ظاهراً از این اتهام تبرئه می­‌شد، اما به سبب هراسی که یافته بود، به امریکای جنوبی گریخت... در زندان داستانهای مختلفی با نامهای مستعار انتشار داد.

اُ هنری O’Henry نام مستعار، (نام واقعی ویلیام سیدنی پورتر William Sydney Porter) نویسنده امریکایی (1862-1910) فرزند پزشکی بود ساکن کارولینای شمالی. در پانزده سالگی مدرسه را ترک کرد و مدت پنج سال در درمانگاه پدر و داروخانه عمویش به کار اشتغال یافت و از نوجوانی استعداد خود را در هنر نویسندگی آشکار کرد. در 1882 به تگزاس رفت، دو سال در مزرعه‌­ای به سر برد و کمی زبان فرانسوی و آلمانی و اسپانیایی آموخت و کار نوشتن را آغاز کرد. از 1885 تا 1894 به شغلهای گوناگون مانند حسابداری و صندوقداری بانک اشتغال یافت، سپس با روزنامه فری پرس Free Presse که در دیترویت Detroit انتشار می­‌یافت، همکاری کرد و داستانهای خود را در آن انتشار داد. در 1895 به هیوستن رفت و در روزنامه دیلی پست Daily Post ستون وقایع را به عهده گرفت. در 1896 به اتهام سرقت از بانکی که در آن کار می­‌کرد، به دادگاه احضار شد. ظاهراً از این اتهام تبرئه می­‌شد، اما به سبب هراسی که یافته بود، به امریکای جنوبی گریخت و تا 1898 در آنجا ماند و همین که به علت بیماری همسر به میهن بازگشت، به دادگاه احضار شد. این بار به پنج سال زندان محکوم گشت که به سبب رفتار پسندیده‌­اش به سه سال و نیم تقلیل یافت. اُ هنری در زندان داستانهای مختلفی با نامهای مستعار انتشار داد و پس از آزادی در 1902 در نیویورک ساکن شد و داستانهای متعددی که غالب آنها از مشاهدات و تجربه‌­های او در این شهر بزرگ مایه گرفته بود، انتشار داد که او را به شهرت رساند.

او در حدود ششصد داستان کوتاه نوشت که ابتدا در مجله‌­های گوناگون منتشر می­‌شد و هر سال تا هنگام مرگ یک یا دو جلد از مجموعه آنها را منتشر می‌کرد. چهار جلد نیز پس از مرگش به چاپ رسید. اولین مجموعه داستانهای کوتاه اُ هنری مجموعه چهار میلیون
The Four Million در 1899 منتشر شد که از مشهورترین مجموعه داستانهای او به شمار آمد و مقصود چهار میلیون نفر مردم ساکن شهر نیویورک پنجاه سال پیش است. در داستانهای این مجموعه روابط خانوادگی زن و شوهرها به صورتهای گوناگون وصف شده است و از همه تأثرانگیزتر داستان هدیه شب عید است. زن و شوهر جوانی در شب عید، عزیزترین چیزها را از دست می­‌دهند تا برای یکدیگر هدیه­‌ای بخرند، زن گیسوان زیبای خود را می‌­فروشد تا زنجیری برای ساعت شوهر بخرد و شوهر ساعت را می­‌فروشد تا برای گیسوان زیبای زن خود شانه فراهم کند. بعضی از داستانها نیز کشمکشهای مداوم زن و شوهر را نشان می­‌دهد و بعضی حالات شاعرانه‌ی‌ زیبایی را نمودار می­‌سازد.

اُ هنری (ویلیام سیدنی پورتر) O’Henry

مجموعه داستان چراغ آراسته
The Trimmed Lamp (1902) به طور کامل استعداد طنزنویسی اُ هنری را آشکار ساخت. دل باختر Heart of the West (1912) بی­‌شک بهترین مجموعه داستان اُ هنری به شمار می‌­آید که در آن قریحه طنزنویسی، احساس و گویایی همراه با نبوغ و قدرت ابداع، اثری دلنشین و پرجاذبه پدید آورده است که گوشه­‌هایی از زندگی شخصی او را آشکار می­‌سازد. اُ هنری بعضی از موضوعهای خانوادگی را در این داستانها به مسخره کشیده و با طنزی بدیع و به نحوی صادقانه لحن گفتگوی مردم امریکا را قبل از جنگ نشان داده است. از مجموعه داستانهای دیگر او این مجموعه­‌هاست: کلمها و شاهان Cabbages and Kings (1904)، صدای شهر The Voice of the City (1908)، جاده­‌های سرنوشت Roads of Destiny (1909)، شش‌ها و هفت‌ها Sixes and Sevens (1911). در 1937 آثار کامل اُ هنری The Complete Works of O.H. و در 1945 بهترین داستانهای کوتاه اُ هنری Best Short Stories of O.H. به چاپ رسید. اُ هنری از بیماری سل در بیمارستان درگذشت. وی در ادبیات امریکا نوعی از داستان کوتاه را وارد کرد که در آنها گره‌­ها و دسیسه­‌ها در پایان داستان به طرزی غافلگیرانه و غیرمنتظر گشوده می­‌شود. در داستانهای اُ هنری مطایبه، طنز، مزاح و خوش­‌طبعی و پایان رندانه بر زمینه احساس مهر و عطوفت قرار گرفته است.

اُ هنری نیز مانند بسیاری از طنزنویسان بزرگ، حزن و ملال خود را در نقابی از نکته‌­سنجی و بذله‌­گویی می­‌پوشاند، در حالی که اشخاص داستانهایش از بشر واقعی حکایت می­‌کنند و در لفاف قصه‌­های رؤیایی و خیال­‌انگیز پیچیده می­‌شوند. انجمن علم و هنر، جایزه­‌ای به نام اُ هنری برقرار کرد که هرسال به بهترین داستانهای کوتاه امریکایی تعلق می­‌گیرد. از بسیاری از داستانهای وی فیلم سینمایی ساخته شده است.

مریم سادات فاطمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...