موذنی در «ملاقات در شب آفتابی» سه زن را با هم مقایسه می‌کند: پروین، زهرا و پروانه.

«پروین» زنی است غرغرو؛ که لیست خواسته‌های بلندبالا و غالبا عجیب و غریب او تمام شدنی نیست. و همسرش _ کریم صفایی؛ نویسنده _ از نظر او از آنجا که مانند مردان دیگر قادر به خریدن جواهرات برای او نیست؛ موجب سرشکستگی او در میان زنان فامیل است.
از همین روست که پروین با شنیدن خبر شغل دوم همسرش چنان خوشحال می‌شود که: «نیش زنم تا بنا گوش باز ‌شد و عملی را انجام داد که طی این سال‌ها بی‌سابقه بود، و آن دم کردن چای بود...»
بدست آوردن این شغل سبب می‌شود که کریم _ نویسنده _ و پروین بعد از گذران هشت سال زندگی مشترک به یک تفاهم «نسبی» برسند؛ اما این تفاهم دوام چندانی ندارد، زیرا حقوق دریافتی حتی کمتر از آن است که او بتواند برای خود یک ضبط صوت بخرد. پروین بعد از شنیدن مبلغ دریافتی آنچنان دهانش را کج می‌کند و می‌گوید «صد و پنجاه تومان» که کریم از شنیدن آن به اندازه‌ی خوردن صد و پنجاه پس‌گردنی احساس درد می‌کند. به همین دلیل هم از این به بعد حمایت‌هایش! از کریم را قطع می‌کند.

 سه زن، سه مرد | معصومه افشاری ملاقات در شب آفتابی

«پروانه» زن زیبایی است که همسر یک نابیناست. جانبازی که معلولیت هیچگونه محدودیتی برای او به همراه نداشته است. جانباز کیانی با تلاش و پشتکار، اطرافیانش را مجبور می‌کند که او را به نیروی اراده‌اش بشناسند و هیچگونه ترحمی را از جانب هیچ کسی نمی‌پذیرد. پروانه از میان خواستگاران بسیار زیادی که داشته؛ کیانی را انتخاب کرده؛ چرا که در او اراده‌ای را می‌دیده که در کمتر مردی تا به حال دیده است. او در می‌یابد که کیانی زیبایی او را به چشم باطن خواهد دید؛ همچنان که چشمانش را از ظاهر دنیا عبور داده است.

حتی کیانی با وجود نابینایی، همیشه از پروانه می‌خواهد که در مقابل او آرایش کند. این خصوصیات باعث شده تا پروانه همواره به وجود شوهرش افنخار ‌کند و درنظرش او از بسیاری از افراد سالم، بینا و سرتر باشد.
«زهرا» همسر جانباز حسینی، زنی کدبانو و مهربان است. او هر هفته با کمک همسرش از تعدادی از جانبازان در منزلشان _ که به گفته‌ی فرزندانشان معروف به «هتل اکبر» با سرویس عالی است _ پذیرایی می‌کند. حسینی دلیل اصلی به جبهه رفتنش را خواست زهرا و وجود او و آسودگی خیالش از بابت فرزندانشان می‌داند.
او با دیدن دو پای مجروح همسرش تنها به گفتن این جمله اکتفا می‌کند: «کنیزی‌ات را می‌کنم.»
درمقابل، پروین _ همسر نویسنده _ او را جز نوکر خود چیز دیگری فرض نمی‌کند.

نویسنده زمانی که اوصاف همسر جانباز حسینی را می‌شنود به یاد کمبودها و عقده‌های خودش می‌افتد و درمقابل اوصاف زهرا، همسر خود را اینگونه وصف می‌کند: «هر چه از خوبیهای زهرا خانم می‌شنیدم به یاد رفتار زنی می‌افتادم که توانسته بود وجود خود را مثل یک تومور مغزی در سر من جا کند و زندگی مرا با ترشحات سمی خود چنان آلوده کند که حاصلش احساس اندوهی جانگداز است.»

صفایی _ نویسنده _ از یک طرف در مقابل تمام فداکاری‌ها و زحماتی که همسر جانباز حسینی برای او انجام می‌دهد؛ چهره‌ی همسر خود را می‌بیند که در هیأت یک ببر گرسنه‌ی در کمین نشسته، همواره در حال شمارش درآمد اوست؛ و در طرف دیگر پروانه _ همسر زیبای جانباز کیانی _ که با وجود زیبایی بسیار و خواستگاران متعددی که دارد به همسری کسی در ‌آمده که هر چند نابیناست؛ اما بی‌عصا چنان با اطمینان قدم بر می‌دارد و به گونه‌ای با او صحبت می‌کند که گویی کار از پیش تمام شده است.

نویسنده سعی می‌کند عادل باشد و خود را در مقابل رفتارهای همسرش مقصر بداند. او ایثار دو جانباز را متجلی در ایثار همسرانشان می‌بیند و شخصیت همسرش را بازتابی از شخصیت خود می‌داند که بر او تابانده شده است.

همین طرز تفکر؛ صفایی را امیدوار می‌کند که همسرش با آشنایی با همسران این دو جانباز و خواندن این کتاب در رفتارش تغییر و تحول اساسی ایجاد کند؛ همانطور که نوشتن خاطرات و ارتباط با این دو جانباز باعث تغییر و تحول در رفتار و کردار خود او شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...