از جمله حقوق انسان‌ها در عرصه سياسى اين است كه كسى به جاى آنان در تعيين سرنوشت سياسى‌شان تصميم نگيرد، و مردمان خود، سرنوست سياسى‌شان را رقم بزنند، و هر كه را خواستند به عنوان نماينده و وكيل خود بر سر كار آورند و در اين امر هيچ چيز به آنان تحميل نشود. اميرمؤمنان على(ع) در اين باره، درباره خود فرمود:
«لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَ إِلاَّ رَكِبْنَا أَعْجَازَ الاِْبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى.» نهج البلاغه، حکمت ۲۲
حكومت حقّ ما است، اگر آن را به ما بدهند [و مردمان ما را بخواهند، مى‌پذيريم] وگرنه بر ترك شتر سوار شويم و برانيم [و كار خويش گيريم] اگرچه شب‌روى به درازا كشد.

على(ع) خود را شايسته زمامدارى و از همه سزاوارتر بدين امر مى‌داند، امّا كرامت مردمان اجازه نمى‌دهد كه خود را به آنان تحميل كند، كه چنين كارى شكستن حرمت ايشان است.

اميرمومنان على(ع) در همان زمان كه مردمان آمادگى خود را براى بيعت با آن حضرت و تشكيل حكومت وى اعلام كردند، در مسجد مدينه همگان را مخاطب قرار داد و اين حقيقت را كه سرنوشت اجتماعى ـ سياسى مردمان بايد به دست خود آنان باشد و هيچ كس اين حق را ندارد كه به جاى آنان تصميم بگيرد و مردمان خود بايد سرنوشت حكومتى خويش را رقم بزنند، به صراحت بيان فرمود:
«أَيُّهَا النَّاسُ عَنْ مَلاَءٍ وَ إِذْنٍ، إِنَّ هذَا أَمْرَكُمْ لَيْسَ لاَِحَدٍ فِيهِ حَقٌّ إِلاَّ مَنْ أَمَرْتُمْ، وَ قَدِ افْتَرَقَنَا بِالاَْمْسِ عَلَى أَمْرٍ وَ كُنْتُ كَارِهًا لاَِمْرِكُمْ، فَأَبَيْتُمْ إِلاَّ أَنْ أَكُونَ عَلَيْكُمْ. أَلاَ وَ إِنَّهُ لَيْسَ لِي دُونَكُمْ إِلاَّ مَفَاتِيحُ مَالِكُمْ مَعِي وَ لَيْسَ أَنْ آخُذَ دِرْهَمًا دُونَكُمْ؛ فَإِنْ شِئْتُمْ قَعَدْتُ لَكُمْ وَ إِلاَّ فَلاَ أَجِدُ عَلَى أَحَدٍ.» الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۱۹۴-۱۹۳

اى مردم، در برابر همگان و با دستور خودتان آشكارا مى‌گويم كه اين كار(حكومت) از آنِ شماست، و هيچ كس جز آن كه شما او را زمامدار خود گردانيد، حقّ حكومت بر شما را ندارد. ما ديروز هنگامى از هم جدا شديم كه من پذيرش سرپرستى شما را ناخوشايند داشتم، ولى شما اين را نپذيرفتيد و جز به اين‌كه من تشكيل حكومت دهم رضايت نداديد. آگاه باشيد كه من كسى جز كليددار شما نيستم و نمى‌توانم حتّى يك درهم به ناروا از بيت‌المال برگيرم. اگر بخواهيد، مى‌نشينم [و كارتان را عهده‌دار مى‌شوم] وگرنه بر كسى كينه يا از كسى گله ندارم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...