بومرنگ نسل جنگ | اعتماد


رمان «کوچه مرجانی‌ها» نوشته سپیده ابرآویز، در سال ۱۳۹۷ توسط نشر نیستان منتشر شد. این رمان راوی زندگی اهالی کوچه‌ای به نام مرجان است؛ آدم‌هایی که جز سکونت در کوچه مرجان، نقطه مشترک دیگری به نام «جنگ» هم دارند؛ نقطه مشترکی که ناخودآگاه اهالی کوچه را به یکدیگر نزدیک می‌کند و خاطره‌ها و ترس‌های مشترکی می‌سازد. نویسنده در این رمان از زاویه کمتر دیده‌‌شده‌ای به جنگ پرداخته؛ به آثار جنگ در زندگی آدم‌هایی که شاید به‌طور مستقیم درگیر جنگ نبوده‌اند، اما سایه سنگین آن را تا آخر عمر با خود این‌طرف و آن‌طرف می‌برند و هر قدر هم که از آن دور می‌شوند، نمی‌توانند از مدار این بومرنگ فرار کنند.محور اصلی داستان بر پایه زندگی سه زن است که از سال‌ها پیش در کوچه مرجان دوست و همسایه بوده‌اند.

كوچه مرجانی‌ها سپیده ابرآویز

داستان از زبان یکی از این سه زن، ستاره، روایت می‌شود و در بین کشمکش‌های ذهنی او، به زندگی اهالی کوچه مرجان در سال‌های جنگ و بعد از آن می‌پردازد. ستاره زن میانسالی است که با مرگ دوستش، شکوفه، تصمیم می‌گیرد کوچه مرجان را ترک کند. ستاره جایی همان ابتدای داستان می‌گوید: «شکوفه را صبح گذاشتیم زیر خاک، کوچه و من، بعد از مردن شکوفه با هم کاری نداریم، همه کوچه‌مرجانی‌های آن سال‌ها رفتند، حتی نگار...» نویسنده از خلال خاطرات ستاره، بقیه شخصیت‌های داستان‌ را معرفی می‌کند. شخصیت‌های داستان اکثرا زن‌های تنها هستند؛ زن‌هایی که هر یک به ‌نوعی در آشوب و وهم روزهای جنگ به دنبال آرامش می‌گردند. سه شخصیت اصلی داستان، ستاره، شکوفه و نگارند؛ دخترهای جوانی که هر یک راوی قشر خاصی از زنانند. ستاره زن رویا‌پرداز و درون‌گرایی است که ترس‌ها و تنهایی‌های دوران کودکی‌اش را پشت داستان‌هایش مخفی می‌کند و با بازگشت به گذشته، داستان را روایت می‌کند. نگار برخلاف ستاره جسور و بلندپرواز است و می‌تواند چشم روی زمزمه‌های زن‌های کوچه مرجان در مورد مادرش نیر ببندد. شکوفه برخلاف بقیه زن‌های کوچه زنی معمولی است؛ زنی عاقل و فداکار و مادری تمام عیار؛ نمونه‌ای کامل از مادری که ستاره تمام عمر در حسرت داشتنش بوده‌‌‌ است. مردهای داستان هم هریک به ‌نوعی در کشمکش با سایه جنگند؛ یکی داوطلبانه به جنگ می‌رود و دیگری هر شب با ترس از خواب می‌پرد و این ترس تا جایی پیش می‌رود که تصمیم می‌گیرد از کشور برود. فصل مشترک تمام شخصیت‌های داستان تنهایی‌ است.

نویسنده با روایت سرنوشت شخصیت‌ها در سال‌های بعد از جنگ، ردپای آن را طی زمان نشان می‌دهد؛ ردپایی که هرگز از زندگی نسل جنگ پاک نمی‌شود و هر قدر هم که از آن دور شوند، مانند بومرنگی به خودشان برمی‌گردد. شخصیت‌های داستان مصداق این نوشته از الکسیویچ هستند: «ما جهان بدون جنگ را نمی‌شناختیم، دنیای جنگ تنها دنیایی بود که با آن آشنا بودیم و مردمان جنگ تنها مردمانی بود که می‌شناختیم‌شان. من امروز هم جهان و مردمی جز این نمی‌شناسم. آیا جهان و مردم غیرجنگی زمانی وجود خارجی داشته‌اند؟» اهالی کوچه مرجان جایی در پناهگاه‌ها، در حمله‌های شبانه، در چسب‌های ضربدری به‌ هم پیوند خورده‌اند. زندگی زیر سایه جنگ و آشفتگی، هر یک از شخصیت‌ها را به سمتی می‌برد ولی آنها نمی‌توانند از زیر بار خاطرات کوچه مرجان خلاص شوند.

«کوچه مرجانی‌ها» در عین پرداختن به جنگ، به زندگی پنهان پشت جنگ هم می‌پردازد؛ به عشق، تنهایی، به روابط و احساساتی که پشت پرده جنگ در جریان بوده‌اند و غالبا دیده نمی‌شده‌اند. این رمان راوی بخش مهمی از تاریخ است که می‌تواند مخاطبان را از قشرها و نسل‌های متفاوت، به کوچه مرجان ببرد و در وهم روزهای جنگ شریک کند.

................ هر روز با کتاب ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...