پروار بندان. اثری از غلامحسین ساعدی (با نام مستعار گوهر مراد 1314-1364ش) که در 1348 منتشر شده است. این نمایشنامه هجویه‌ای است از محاکمات فرمایشی زندانیان سیاسی در عصر استبداد پهلوی به زبان نمادین و استعاری. متفکری اهل قلم و مبارزی سر سخت که نویسنده او را با نام «میم» به خواننده می‌شناساند بنا به دعوت دوستی که او را به اسم مرد اول می‌شناسیم به خانه‌ای دور افتاده و متروک متعلق به مرد دوم و جایگاه پرواربندی گاو و گوسفند، رهسپار می‌شود.

پروار بندان غلامحسین ساعدی  گوهر مراد

وی پس از ورود به خانه در می‌یابد که نیت مرد اول از کشاندن او به آنجا ظاهراً حمایت از «میم» بوده است که به قتل شخصیتی ذی نفوذ به نام معبودی متهم شده است. اعلام بی گناهی و تمایل «میم» به ترک خانه بی ثمر می‌ماند و او در حقیقت به زندانی آن خانه مبدل می‌شود. در پرده دوم شاهد گذشت زمانی نامعلوم و تغییراتی در ظاهر و روحیات «میم» هستیم که در ملاقاتی با پدر، عمو و استادش، رفتاری پرخاشگرانه در قابل انتقادات و اعتراضات آنان نشان می‌دهد. عاقبت در پرده سوم با ورود شخصیتی جدید به نام قاضی، محاکمه‌ای نمایشی صورت می‌گیرد که متهم (میم) در طی آن به رغم ضرب و شتم عمال دادگاه تنها سکوت اختیار می‌کند. لیکن با بهره جستن از فرصتی مناسب پا به فرار می گذارد. صدای گلوله‌ای از در دور دست و ورود شخصیتی که مرد سوم خوانده می‌شود به صحنه در حالی که اسلحه‌ای در دست دارد، حاکی از کشته شدن میم و پایان ماجرا به نحو احسن است.

زبان نمادین و استعاری ساعدی از همان توصیفات آغازین مربوط به فضای نمایشنامه با به کارگیری نمادهایی چون بولدوزر و ایجاد آغل‌هایی برای پرورش هر چه بیشتر گاو و گوسفند که بیانی استعاری از روند شست و شوی مغزی و هر چه مطیع‌تر ساختن عوام است، نمودار می‌شود و سپس با معرفی قهرمانان نمایشنامه ادامه می‌یابد. شخصیت اول داستان «میم» تمثیلی از قشر متفکر و مبارزی است که دچار دسیسه‌ها و خشونت ابزارهای حکومتی یعنی مرد اول و مرد دوم و قاضی می‌شود. قطع ارتباط «میم» با دنیای خارج و با افکار عمومی با بهره‌گیری از استعاره قطع تلفن، آشکارا حاکی از دسیسه و کذب اتهام قتل شخص اول مملکت  ـ با نام طنز آلود معبودی ـ است. عدم درک پدر و عمو و استاد که مظهر طرز تفکر عافیت‌طلب و ظلم‌پذیر طبقات مختلف اجتماعی و نظام آموزشی حاکم است، تاکیدی بر انزوا و تنهایی میم و شکافی است که بین او و طبقات اجتماع وجود دارد و با سکوت میم ابعاد گسترده‌تری می‌یابد.

محاکمه و شکنجه میم تمثیلی است از بازجویی‌ها و  اعتراف‌گیری و محاکمات ساختگی که نیروی مخوف ساواک سازمان می‌داد. و نیز رفتاری دوگانه (دوستانه/خصمانه) و ریاکارانه قاضی اوج هجویه‌ای است که ساعدی با تبحر و با مدد جستن از اشارات و کنایاتی در لباس طنز خلق کرده است. تظاهر نمایان و خیره کننده این نوع ظنز استعاره‌ای را در پرده سوم و در واکنش‌های مرد دوم می‌یابیم. در قبال سکوت سرسختانه میم در برابر شکنجه‌های قاضی این مرد دوم است که ناله و ضجه سر می‌دهد و عاقب اظهار ندامت می‌کند و به اعتراف می‌پردازد و اسامی هم سنگران را فاش می‌سازد! توانایی ساعدی در خلق این صحنه طنز آمیز – که در سطح برونی و متوجه میم و ناظر به ریشخند او و در لایحه درونی کنایه این استعاری برای چهره مترسک گونه و تصویر دروغین و نمایشی است که حکومت سعی دارد از زندانیان سیاسی به بند کشیده و به ظاهر به اعتراف درآمده ارائه دهد ـ حتی نقطه پایانی و اوج نمایشنامه را نیز تحت الشعاع قرار می‌دهد و تأثیری عمیق در ذهن خواننده برجای بگذارد.

آناهید اجاکیانس. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...