کتاب «خانواده‌های گودرز و پیران در شاهنامه» نوشته محمدیونس طغیان ساکایی، نویسنده و پژوهشگر افغان است که از دید وی اهمیت و برجستگی ویژه و چشمگیرتری دارند. نویسنده، کتاب خود را تنها «یاد کردی از شاهنامه» می‌داند و به تنگناها برای تهیه منابع و نسخه معتبری از شاهنامه اشاره می‌کند.

به گزارش ایبنا، شمار خاندان‌های پهلوانی در شاهنامه فردوسی فراوان است. از آن میان، دو تیره خاندانی گودرز و پیران، از دید محمد یونس طغیان ساکایی، نویسنده کتاب «خانواده‌های گودرز و پیران در شاهنامه» اهمیت و برجستگی ویژه و چشمگیرتری دارند.

ریشه خاندان گودرز به کاوه آهنگر می‌رسد. کشواد یکی از پسران کاوه و گودرز فرزند همین کشواد است. از گودرز نیز پسر نامداری به نام گیو بر جای می‌ماند و از گیو نیز بیژن پدید می‌آید. هر دو آنها (گیو و بیژن) از پهلوانان بزرگ و اثرگذار شاهنامه به شمار می‌روند و کارهای دلاورانه آنها بخش با اهمیتی از داستان‌های حماسی ایران را می‌سازد.

کارهای بیژن در داستان بلند «بیژن و منیژه» و هنرنمایی‌ها و دلاوری‌های گودرز در «داستان یازده رخ» جلوه افزون‌تری دارد. پسران دیگر گودرز، همچون بهرام و هجیر و رهام و شیدوش و...، نیز سرمنشاء داستان‌ها و نبردهای پهلوانی ریز و درشتی بوده‌اند. یک نکته دیگر، پیوستگی این خاندان با رستم، جهان پهلوان ایران، است. می‌دانیم که بانو گشسپ دختر رستم، همسر گیو است. از این زناشویی است که بیژن به‌دنیا می‌آید. خود رستم نیز دختر گودرز را به همسری برگزیده است.

از آن سو نسب پیران به تور، یکی از پسران سه گانه فریدون، می‌رسد. از او زادشم به‌دنیا می‌آید و از زادشم فرزندی به نام ویسه به جای می‌ماند. ویسه پسران دلاوری دارد که بارمان و هومان و لهاک و فرشیدورد و نستیهن نام دارند، اما نامدارترین آنها پیران، وزیر خردمند افراسیاب، است.

سرشناس بودن این دو خاندان پهلوانی، طغیان ساکایی را واداشته است تا قدم به قدم رد و نشانه آنها را در شاهنامه دنبال کند و ریشه و نژاد آنها را نه تنها در حماسه‌های پهلوانی، بلکه کم و بیش در تاریخ نیز جست‌وجو کند.

با این همه نویسنده، کتاب خود را تنها « یاد کردی از شاهنامه » می‌داند و به تنگناهای خود برای تهیه منابع و حتی نسخه معتبری از شاهنامه اشاره می‌کند. طغیان ساکایی، که شاهنامه‌شناسی افغانی است، در سالیانی کتاب خود را به پایان رسانده است که آتش جنگ در افغانستان شعله‌ور بود. با این همه کار و تحقیق او در این کتاب، با ارزش و راهگشاست. دست کم برای شاهنامه‌شناسان ایرانی این اندازه اهمیت دارد که آنها را با پژوهش‌های شاهنامه‌شناسی بیرون از مرزهای ایران آشنا کند.

طغیان ساکایی در ابتدای کتابش یادآوری می‌کند که خاندان گودرز از روزگار فریدون تا کیقباد، همواره جایگاهی سزاوار و بلند در ایران داشته‌اند، اما با تاجگذاری کیکاووس، تغییراتی در دربار ایران روی می‌دهد و خاندان طوس جای گودرزیان را می‌گیرند. حتی حمل درفش کاویانی که از امتیازات خاندانی گودرزیان بود، به طوس و پیوستگان او سپرده می‌شود.

از این پس نه گودرز، بلکه طوس سپهسالار ایران می‌شود. طغیان ساکایی می‌نویسد که سرانجام، گودرزیان از این وضعیت به تنگ می‌آیند و در زمان کیخسرو (جانشین کیکاووس) جایگاه پیشین خود را با تلاش و مبارزه به‌دست می‌آورند. نویسنده کتاب این رو در رویی خاندان گودرز و طوس را نشانه «یک کشمکش درونی» تلقی می‌کند و می‌نویسد که در یک طرف این رویارویی رستم و سیاوش و گودرز قرار داشت و در طرف دیگر کاووس و طوس و فریبرز.

افزون بر گودرز و اشاره به کارهای او، به ویژه فرماندهی چاره اندیشانه او در جنگ یازده رخ، به گیو و هنرنمایی‌های او نیز توجه خاصی شده است. طغیان ساکایی بزرگترین کارنامه گیو را رفتن او به توران و رنج هفت ساله‌اش برای پیدا کردن کیخسرو و آوردن او به ایران می‌داند و می نویسد که گیو به تنهایی کوه‌ها و صخره‌ها را درنوردید و دشواری‌ها را بر خود هموار کرد تا سرانجام به آنچه که در جست‌وجوی آن بود، رسید.

هر چند ماجرای سفر هفت ساله گیو به توران، در شاهنامه بسیار کوتاه و گذرا آمده است. به هر روی ساکایی این اشاره ی مهم را هم می‌آورد که چنین افتخاری پیشتر نصیب دو پهلوان دیگر هم شده بود. یکی کاوه بود که فریدون را از پناهگاهش آورد و بر تخت نشاند و دیگری رستم بود که کیقباد را بر سریر پادشاهی قرار داد.

سرگذشت بهرام (پسر گودرز) و ماجرای گم شدن تازیانه او، که از داستان‌های زیبا و کوتاه شاهنامه است، بخشی از کتاب «خانواده‌های گودرز و پیران در شاهنامه» را شکل می‌دهد. سرگذشت رهام، پسر دیگر گودرز، نیز از یاد برده نشده است اما بخش بیشتر و خواندنی‌تر به ماجرای بیژن و دلدادگی او به منیژه اختصاص دارد.

سوی دیگر ماجراهای کتاب، سرگذشت پیران و وابستگان به او است. پیران ویسه در شاهنامه اغلب به خردمندی و تدبیر شناخته می‌شود. در ماجرای سیاوش نیز هر چند نمی‌تواند از فاجعه کشته شدن شاهزاده ایرانی جلوگیری کند اما کیخسرو و مادرش فرنگیس را از مرگ نجات می‌دهد. با این همه سرنوشت پیران و پسرانش دردناک و غم‌انگیز است. در جنگ یازده رخ نه تنها پیران بدست گودرز کشته می‌شود، بلکه فرزندان او نیز یک یک از پای درمی‌آیند.

طغیان ساکایی می‌نویسد که این رویداد سرزمین توران را نیز به سوی سقوط کشاند. یک نکته درخور توجه دیگر که نویسنده کتاب یادآوری می‌کند آن است که در اوستا خانواده ویسه توسط طوس ـ سپهسالار ایران ـ منقرض می‌شوند؛ در حالی که در شاهنامه این کار به دست گودرزیان صورت می‌گیرد.

دقت و باریک‌بینی نویسنده تا بدان جاست که به درستی شباهت‌هایی میان نبرد پیران و گودرز در جنگ یازده رخ، با نبرد رستم و اسفندیار می‌یابد و می‌نویسد که: «در این جنگ اسب پیران از تیر گودرز خسته می‌شود و پیران چون رستم پیاده به سوی کوه می‌رود.» (ص 158). چهره و کارهای پیلسم و هومان (برادران پیران) نیز مورد توجه و بررسی نویسنده قرار گرفته است.

کتاب «خانواده‌های گودرز و پیران در شاهنامه» از سه بخش و چندین فصل تشکیل شده است. بخش اول که اختصاص به گودرزیان دارد، شامل دو فصل است. در فصل نخست از خانواده گودرز در شاهنامه و تاریخ، بخت‌النصر افسانه‌ای و ارتباط او با گودرزیان، جابجایی قدرت در دربار کیخسرو و جنگ پشن یاد می‌شود. این همان نبردی است که در آن پسران پرشمار گودرز کشته می‌شوند.

در فصل دوم از گودرز، گیو، بهرام، رهام و بیژن سخن به میان می‌آید. بیشترین صفحات این فصل به سرگذشت بیژن و ماجرای او با منیژه اختصاص پیدا کرده است. بخش دوم درباره پیرانیان است. در فصل اول این بخش به معرفی خانواده پیران پرداخته شده است و فصل دوم درباره برخی از سران خانواده پیران است. بخش پایانی نیز توضیح درباره «نبرد تن به تن میان افراد خانواده گودرز و پیران» است.

نویسنده در دیباچه کتابش به دشواری تهیه منابع و مآخذ مورد نیاز خود اشاره کرده است. شاید اگر او به پژوهش‌های شاهنامه‌شناسان و استادان ایرانی دسترسی داشت، می‌توانست کتابی دقیق و مستندتر بنویسد. به ویژه آن که شاهنامه‌ای که او بدان استناد کرده است، چاپی غیر علمی و آکنده از بیت‌های افزوده است.

بازنگری و سنجش آن بیت‌ها با چاپ ویرایش شده مطمئنی، چه بسا در نتیجه گیری‌ها و دریافت‌های نویسنده تغییراتی ایجاد کند. برای نمونه، بیت‌هایی را که نویسنده از شاهنامه و از زبان گودرز نقل کرده است (صفحه 93 کتاب) و آن را «بزرگ‌ترین غمنامه‌های گیتی» دانسته است، در شاهنامه ویرایش شده خالقی مطلق وجود ندارد و تنها یک بیت آن در چاپ مسکو آمده است. روشن است که آن بیت‌ها افزوده و ساختگی است و نتیجه‌گیری مولف نیز نیازمند تجدید نظر است.

برخی از واژه‌ها و تعبیرات نویسنده مخصوص فارسی زبانان افغانی است و تا حدودی برای ایرانیان ناآشناست. همانند: سالگره (به جای سالگرد)، پسان (بعد)، نظر بند، هدایت دادن (دستور و فرمان دادن)، رسیده نمی‌تواند (نمی‌تواند رسید) و به‌کار بردن چندین باره واژه تبارز. با این همه نثر نویسنده استوار و آسان فهم است و تحقیق او بر شناخت ما از شخصیت‌ها و قهرمانان شاهنامه می‌افزاید.

کتاب «خانواده‌های گودرز و پیران در شاهنامه (علم برداران ایران و توران)»، نوشته محمدیونس طغیان ساکایی، را انتشارات بین‌المللی الهدی با شمارگان 2 هزار نسخه و در 214 صفحه منتشر کرده است.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...