مجموعه 3 جلدی «متافیزیک شعر» نوشته مهدی مظفری ساوجی توسط انتشارات دیدآور منتشر و روانه بازار نشر شد.

متافیزیک شعر به روایت مهدی مظفری ساوجی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مظفری ساوجی درباره این مجموعه نوشته است: «ادبیات و فلسفه در بطنِ خویش پیوندهایی ناگسستنی دارند. بنابر قولی، فیلسوفان، شاعرانِ شکست‌خورده‌ای هستند که پس از ناکامی در آفرینشِ هنری، به صورت‌بندیِ استدلالیِ اندیشه‌های خود پرداخته‌اند؛ اندیشه‌هایی که در سرشتِ خویش، حاملِ نوعی شهودِ هنری بوده‌اند. چنان‌که بسیاری، تراکتاتوس را به عنوانِ یکی از مهم‌ترین کتاب‌های فلسفیِ قرنِ بیستم و تنها کتابِ منتشرشده در زمانِ حیاتِ ویتگنشتاین (۱۸۸۹-۱۹۵۱)، در شمارِ کامل‌ترین کتاب‌های شعرِ مُدرن، در ردیف کارهای ریلکه (۱۸۷۵-۱۹۲۹) و پل سلان (۱۹۲۰-۱۹۷۰) قلمداد کرده‌اند که «ابیاتِ آن نه با وزن و قافیه که با منطق نوشته شده است. کتابی که از حیثِ شکل و محتوا، هدف و بیان، شعرِ غنایی است. کتابی با برنامه‌ای اقلیدسی که مثلِ شعرِ هرمسی خوانده می‌شود» و در آن، منطق و فلسفه، در قالبِ انتزاعیّاتی شفّاف، مانندِ بلور، به مرزهای عروض رسانده شده است. جالب آنکه ویتگنشتاین، خود، نسبت و تناسبِ فلسفه و شعر را نزدیک‌تر از آن می‌دید که بتوان آن‌ها را از هم تفکیک کرد، تا آنجا که به‌صراحت، در کتابِ فرهنگ و ارزش، که پس از درگذشتش منتشر شد، بر این نکته تأکید می‌ورزد که «فلسفه را مُجازیم فقط بسراییم.»

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

«التفاتِ فیلسوفان به شعر و اینکه آن‌ها در پیوند با ناکامی در آفرینشِ هنری، به صورت‌بندیِ استدلالیِ اندیشه‌های خود پرداخته‌اند، سابقه‌ای بس کهن دارد و فقط معطوف به دورانِ معاصر نیست. چنان‌که مثلاً پارمنیدس (در میانۀ ۴۷۰ تا ۴۶۶-۵۴۰ تا ۵۴۰ ق. م.)، به عنوانِ فیلسوفی پیشاسقراطی، تأمّلاتِ فلسفیِ خود، مبتنی بر معرفت‌شناسی و متافیزیک را در قالبِ منظومه‌های شعری نگاشته است. علاوه بر این، شعر و فلسفه، از آنجا که هر دو مبتنی بر خلقِ جدید و خرقِ عادت‌اند، ما را به وجه یا وجوهی مشترک رهنمون می‌شوند. به عبارتی، زبانی که این دو برای بیانِ خویش برمی‌گزینند، از جنسِ زبانِ رایج و روزمرّه نیست که حوایجِ عرفی و عادّی را برطرف کند. اگرچه اجزا و عناصرِ کشف و شهودِ هر کدام، در ادراک و انعکاسِ جهان، مُغایر و مُباین با دیگری است؛ شعر، متّکی بر تخیّلِ خلّاق است و فلسفه، مبتنی بر تعقّلِ خلّاق.

در ذیلِ نگره وجودشناختیِ حاکم بر اثر، مؤلّف بر آن بوده تا با نگاهی تبارشناختی، مشارب و مصادرِ ایده‌های نو در هنر و ادبیاتِ کلاسیک را نشان دهد. اینکه هر نوآوری، نیایی دارد و به نوعی، در بررسی‌های تبارشناسانه یا نسب‌شناختی، این شجره، از بابِ تَمثیل، به ترتیب و تناوب، از برگ به شاخه، ساقه، تنه، و ریشه می‌انجامد و در حقیقت، هیچ ابداع یا ابتکاری صرفاً مُبتنی و مُتّکی به خود نیست و اگر شَجره‌نامۀ هر نوآوری و بدعتی را در ادبیات و هنر بررسی و ترسیم کنیم، به همان تصویری می‌رسیم که در ایدۀ درختِ زندگانی دیده می‌شود. ایده‌ای مُلهَم از تخمه‌ای ذهنی، نظیرِ تخمه‌ای زنده که در جانِ شاعر می‌شکفد و با کمال‌یابی، از خلالِ همه کشش‌ها و کوشش‌ها، چون به فرجامِ خود برسد، بدل به شعر می‌گردد. این، همان انگاره پویایی است که برگسون (۱۸۵۹-۱۹۴۱) درباره‌اش سخن گفته است: «حرکتِ بازنمودی، جهتِ اندیشه، طرحِ بی قابل، تخمه‌ای بس ریز، که با همه ناچیزیِ خود، آبستنِ امکاناتِ معجزآسایی است. به همین دلیل، هنر، آدمی را به درونِ جهانِ آفریده‌های سازمان‌یافته‌ای می‌بَرد که کمال و تعالیِ آن‌ها، همچون کمالِ آفریده‌های طبیعی، حاصلِ نوعی نموِ حیاتی است… [به تعبیرِ ژیلسون: ۱۸۸۴-۱۹۷۸]، اندیشه‌ای ناروشن، گرایشی، نیرویی، فکری هادی و سازمان‌بخش، تخمی زنده، دست‌اندرکار است، تا آنجا که اگر طبیعت را هنری بدانیم که در مادّه، حُلول می‌کند و مادّه را از درون، نظم و نَسَق می‌بخشد، هنر نیز، به نوبه خود، نوعی طبیعتِ بیرون از مادّه است و از بیرون، در کارِ مادّه، دست دارد.» طبیعتی به طول حیاتِ بشر، که هستیِ خود را، متّکی بر شکوفایی و بالندگی، بذر به بذر، در مزرعِ جانِ شاعر، اَفشانده و حفظ کرده است. به بیانِ هلدرلین (۱۷۷۰-۱۸۴۳)، «هیچ ساقه‌ای نمی‌روید، مگر که یک جوانه سرشتینِ زندگی در آن باشد.» و به قولِ بیدل (۱۰۵۴-۱۱۳۳ ه. ق.):

گر ریشه کنی خیالِ تخمش وطن است
ور تخم همان به ریشه‌اش انجمن است
ای تجدیدآشنای آثارِ قدیم
هر طرزِ نوی که می‌تراشی کهن است

به تعبیرِ دیگر:

یادِ گذشتگان هم، آینده است اینجا
در کارگاهِ تجدید، چیزی کهن نمانَد»

این کتاب در ۱۴۷۲ صفحه و شمارگان ۴۴۰ نسخه عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...