گونترگراس نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی، مراسم هفتادودومین کنگره جهانی انجمن قلم (بن) را به جلسه محاکمه سیاست های تروریستی و ضدانسانی آمریکا و متحدانش تبدیل کرد.
این کنگره جهانی که هفته گذشته و با عنوان «نوشتن در جهانی بدون صلح» با حضور نویسندگانی از سراسر جهان در آلمان شروع شد، با سخنرانی «گراس» که با لحنی تند به انتقاد از جرج بوش و نخست وزیر انگلیس پرداخته بود ادامه یافت.

این نویسنده برنده جایزه نوبل که عبارات و لغاتی چون «ریاکارانه و دروغ پردازانه» یا «سیاست های احمقانه» یا «متکبرانه و مغرورانه» را برای جرج بوش و سیاست های آمریکا و همپیمانانش به کار می برد گفت: ما مثل یک حسابدار فهرست کامل قربانیان سوءقصدهای تروریستی راثبت کرده ایم -که رشد تعداد آنها وحشتناک و دردناک است- اما هیچکس به شمارش جنازه های قربانیان حملات موشکی و بمباران های نیروهای آمریکایی نمی پردازد.

به نقل از خبرگزاری آلمان در مراسم برگزاری هفتاد و دومین کنگره جهانی انجمن قلم در پایتخت آلمان چشمگیرترین و جنجالی  ترین سخنان، سخنرانی گونتر گراس نویسنده سرشناس آلمانی و دارنده جایزه نوبل ادبیات بود. گراس در نطق خود رؤسای دولتهای آمریکا و انگلستان را به «ریاکاری و دروغ» متهم کرد و با صراحت اعلام داشت که این دو نفر خود متهم هستند که با سیاستهای خود به گسترش تروریسم کمک می  کنند. وی گفت: در شرایط کنونی در دام تکبر و غرورابرقدرتی یکه تاز و بدون رقیب افتاده ایم که همواره در یافتن و ساختن دشمن جدید موفق بوده است، ابرقدرتی که می خواهد بر تروریسمی دست پرورده و خود ساخته مانند اسامه بن لادن با ابزار و زبان اسلحه و تهدید و ترور غلبه کند.

گراس با نگاهی به نطق هارولد پینتر گفت که ایالات متحده آمریکا پس از پایان جنگ دوم جهانی از «تمام دیکتاتوری های راستگرای نظامی دنیا» از اندونزی گرفته تا شیلی پشتیبانی و حمایت کرده است. «جنایات ریشه ای و بنیادی آمریکا، پلید و وحشیانه بوده، اما چندان در این مورد کسی سخن نگفته  است» .

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...