داستان فاسدشدن یک کشور... مغرور و طعنه‌زن است، اما در واقع بسیار تنها و در نهان، حیران از زندگی خویش است... مردانی دور و بر او می‌چرخند، سرانجام تسلیم مبتذل‌ترین آنها می‌شود... دزدی که در کوهستان ملاقات می‌کند و مدتی بعد او را در لباس مسافرخانه‌داری مآل‌اندیش و بی‌صداقت می‌بیند... ثروتمند جوان شهر نیز که دختر گمان می‌کند دوستش دارد، لوده‌ای خوش‌گذران است

آخرین شادی [Den siste Glaede یا The Last Joy] رمانی از کنوت پدرسن1 ملقب به هامسون2 (1859-1952)، نویسنده‌ی نروژی. این رمان که در 1912 نوشته شد، چندین مضمون خاص هامسون را دربر دارد که بنابر هنر خاص او درهم تنیده شده‌اند. «آخرین شادی»، خوشبختی مردی سالخورده است که داستان را حکایت می‌کند، مردی که مجبور می‌شود از عشق و ماجرا و زندگی درگذرد.

آخرین شادی [Den siste Glaede یا The Last Joy]  کنوت پدرسن هامسون

در طی ولگردی‌هایش -مضمونی مورد علاقه‌ی هامسون- با خانم معلم جوانی به نام اینگبورگ تورسن3 آشنا شده است که مغرور و طعنه‌زن است، اما در واقع بسیار تنها و در نهان، حیران از زندگی خویش است که دارد آن را حرام می‌کند. آن دو از کششی که نسبت به یکدیگر حس می‌کنند هیچ سخن نمی‌گویند. مرد خود را بیش از حد سالخورده می‌یابد و با وجود آزاداندیشی، بیش از اندازه «عقلانی» است و دختر نیز بیش از حد مغرور و نامطمئن از خواسته‌ی خویش. مردانی دور و بر او می‌چرخند، سرانجام تسلیم مبتذل‌ترین آنها می‌شود، ولگردی به نام سولم4. وانگهی، این اتفاق بیشتر از سر غرور روی می‌دهد و نه از روی ضعف.

در برابر اینگبورگ تورسن که مظهر دوپارگی مصیبت‌بار موجودی بیش از حد متمدن است که جرأت نمی‌کند در پی غرایز خویش رود، سولم از آن دسته انسان‌های طبیعی است که نیروی مردانه و حیوانی‌اش او را وامی‌دارد که بی‌هیچ ملاحظه‌ای و ندامتی عمل کند. البته هامسون این نمونه‌ی عمیقاً خودخواه را تحسین نمی‌کند، چنان‌که شخصیت ایلرت5 را نیز نمی‌ستاید، همان دزدی که در کوهستان ملاقات می‌کند و مدتی بعد او را در لباس مسافرخانه‌داری مآل‌اندیش و بی‌صداقت می‌بیند. اما، به‌رغم میلش، نمی‌تواند از تحسین نیروی آرام مردی که به میل خود و بنابر غریزه‌اش، با گستاخی آمیخته با بدجنسی عمل می‌کند چشم بپوشد.

ماجرای دوشیزه تورسن با سولم، دختر را چنان دچار تردید روحی می‌کند که درمانده می‌شود. پس بازیگری را به کمک می‌طلبد که موجودی ضعیف و زن‌صفت است؛ و ثروتمند جوان شهر نیز که دختر گمان می‌کند دوستش دارد، لوده‌ای خوش‌گذران است. سرانجام تصمیم می‌گیرد که با وجود امتناع مکرر نویسنده‌ی داستان، به‌راستی در زندگی خویش قاطعانه عمل کند و به ازدواج دهقانی به نام نیکولای درآید که از همان قماش مردانه‌ی سولم و ایلرت است و می‌تواند به او کانون خانواده و فرزند و نیز سعادتی را که بیش از اندازه در انتظار آن بود ببخشد. داستان در دورانی می‌گذرد که نروژ تازه دروازه‌هایش را به روی جهانگردان گشوده است و می‌آموزد که چگونه از مسافران بهره‌کشی کند -و این نیز مضمونی مورد توجه هامسون است: ولگرد و جهانگرد. آخرین‌ شادی در ضمن اینکه روایت پیرشدن یک مرد و تسلیم‌شدن یک زن است، داستان فاسدشدن یک کشور نیز هست.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. Knut Pedersen 2. Hamsun 3. Ingborg Torsen
4. Solem 5. Eilert

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...