محمدرضا بایرامی، بعد از بیست سال رمان «سایه‌ی ملخ‌ها» را پس از بازنگری برای نوجوانان منتشر می‌کند.

«محمدرضا بایرامی» بیش از 20 سال است که برای نوجوانان داستان می‌نویسد و بارها برای کتاب‌هایش جایزه گرفته است. چند سال پیش او جایزه‌ی معتبر «کبرای آبی» را برای «قصه‌های سبلان» از کشور سوییس دریافت کرد و حتی داستان‌هایش به کتاب‌های درسی بچه‌های این کشور راه یافت!
 
بایرامی به‌ ما خبر داد که یک داستان نوجوانانه‌اش را که سال‌ها پیش چاپ کرده بود، برای چاپ دوباره، بازنویسی می‌کند. این کتاب را بایرامی  بیست سال پیش نوشت و در همان زمان هم منتشر شد؛ ولی امکان چاپ دوباره‌ی آن فراهم نشد و حالا بعد از گذشت این همه سال این نویسنده‌ی خوش‌ذوق به فکر انتشار دوباره‌ی آن است.
 
«سایه‌ی ملخ» درباره‌ی نوجوانی از طایفه‌ی اعراب صحرانشین منطقه‌ی خوزستان است. نویسنده در این کتاب، حوادثی را در منطقه‌ی خوزستان و از زبان این نوجوان روایت می‌کند که در نهایت به جنگ تحمیلی می‌رسد.

«محمدرضا بایرامی» یواشکی به ما گفت که این رمان، یکی از داستان‌هایی است که خودش آن را خیلی دوست دارد. او همچنین به ما گفت که قرار است این کتاب را تا پایان مهرماه امسال توسط انتشارات «سوره‌ی مهر» به بازار کتاب بفرستد.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...