ایرنا- کتاب «درباره علوم انسانی» اثر رضا داوری اردکانی توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در ۴۴۸ صفحه به چاپ رسید.

این کتاب شماره ۲۸ از مجموعه تأملات صاحبنظران ایرانی در باب آموزش عالی است که در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد.

کتاب «درباره علوم انسانی» مشتمل بر یک مقدمه گفت و گویی با مالک شجاعی جشوقانی است و ۲۰ فصل دیگر دیدگاه‌های داوری اردکانی را درباره علوم انسانی و دانشگاه منعکس کرده است.

فصول این کتاب عبارت‌اند از: «علم، قدرت و سیاست»، «سیاست، تاریخ و تفکر»، «علم و کشور» «وضع کنونی علم در کشور»، «خرد پیشرفت و توسعه»، «خرد سیاسی و تجربه توسعه نیافتگی»، «علم و توسعه نیافتگی»، «تأملی در سیاست علم و توسعه علمی»، «درباره پیشرفت علم و آینده توسعه»، «شاخص‌های سنجش پیشرفت علم از کجا می‌آید؟»، «مقاله‌نویسی ارتقای علم نیست»، «درباب ISI»، «توهم توسعه علمی از طریق افزایش تعداد مقالات در فهرست ISI»، «درباره دانشگاه»، «فرهنگستان علوم و آینده‌اش»، «فلسفه علم باید به شرایط تاریخی و امکان‌های توسعه علم بپردازد»، «آزادی فهم و تحول در علوم ‌انسانی»، «علوم ‌انسانی و برنامه‌ریزی توسعه»، تجریه ایرانی مواجهه با علوم‌ انسانی مدرن»، ملاحظاتی درباره علوم ‌انسانی و اجتماعی».

در ابتدای کتاب می‌خوانید:‌ «علوم اجتماعی با توسعه ملازمت دارد و از توسعه جدا نمی‌شود. توسعه هم بدون علوم اجتماعی امکان‌پذیر نیست. این نظر، نه دفاع از علوم اجتماعی است و نه ردّ علوم اجتماعی. حالا چرا می‌گویم «ردّ علوم اجتماعی»؟ چون معتقدم علوم اجتماعی در کشور ما ضعیف است و مسائل کشور ما را بیان نمی‌کند و به مسائل جامعه و آنچه در آن می‌گذرد، توجه ندارد. ما مشکل داریم، ولی نمی‌توانیم مشکل را به مسأله تبدیل کنیم. این کار را چه کسی باید انجام دهد؟ این کار را باید دانشمندان علوم‌انسانی و علوم اجتماعی انجام دهند.»

قسمتی دیگر از کتاب درباره اینکه توسعه مستلزم پرسش است، اینطور توضیح می دهد:‌ «جهان توسعه‌نیافته باید مسأله و سؤال داشته باشد و می‌تواند با علوم اجتماعی در راه توسعه قرار گیرد. درست است که مهندسان، کارساز این جهان‌اند، ولی طراح این جهان نیستند. اگر علوم‌انسانی نداشته باشیم، جامعه توسعه پیدا نمی‌کند. ما از اول هم به علوم‌انسانی ـ اجتماعی وقعی نمی‌نهادیم.»

این کتاب در ادامه درباره چگونگی شکل‌گیری دانشگاه در ایران به مخاطبش می گوید:‌ «دانشگاهِ ما برای این تأسیس شد که سایر کشورهای جهان دانشگاه دارند، پس ما هم دانشگاه می‌خواهیم. دانشگاهِ ما با انگیزۀ حیثیت تأسیس شد. ما توجه نکردیم که مثلاً «هومبولت» دربارۀ دانشگاه چه می‌گوید و دانشگاه برای چه به وجود آمده است؟ جندی‌شاپور و الازهرِ مصر، دانشگاه به‌معنای مدرنِ کلمه نبودند، بلکه مدرسه‎هایی بودند که بیشترْ علوم دینی را ترویج می‌کردند.»

داوری در فصل «ملاحظاتی درباره علوم ‌انسانی و اجتماعی» می نویسد: علوم‌انسانی و اجتماعی در کشور ما با اینکه در دهه‌های اخیر کم‌وبیش پیشرفت کرده، از جهاتی نیز با مشکلاتی به‌خصوص در برنامه‌ریزی دروس و تعیین و تدوین کتاب درسی مواجه بوده است. روشن شدن این وضع، مسبوق به تحقیق در ماهیت علم جدید به طور کلی و به‌خصوص آشنایی با موقع و مقام علوم‌انسانی و اجتماعی در جهان کنونی است.»

در جایی دیگر از همین فصل آمده است: «علوم ‌انسانی و اجتماعی در پی دیگر علوم، باید از وضعی که در آن است، خارج شوند و در راه درک وضع موجود و شناخت موقع و شرایط کشور و آشنایی با مسائل و رفع مشکلات قرار گیرند.»

رضا داوری اردکانی، فیلسوف، متفکر ایرانی و استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران است. داوری اردکانی از بدو تأسیس فرهنگستان علوم عضو پیوسته و از سال ۱۳۷۷، ریاست این فرهنگستان را بر عهده دارد. او از چهره‌های شاخص در حوزه نظریه‌پردازی فرهنگی و اندیشه فلسفی ایران به‌شمار می‌آید.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...