"گونتر گراس" که دو سال پیش زندگی‌نامه جنجالی خود را منتشر کرد، به منظور تلطیف جو به وجود آمده درباره‌ حضورش در گروه «اس‌اس» ارتش آلمان، زندگی‌نامه دیگری از خود نوشت. 
   
گراس نویسنده آلمانی رمان "طبل حلبی" و برنده نوبل ادبیات، دو سال پیش در کتاب زندگی‌نامه‌اش با نام "کندن پوست پیاز" به خدمت در گروه «اس‌اس» ارتش آلمان در هفده سالگی اعتراف کرد.

وی اکنون اتوبیوگرافی جدیدی نوشته است و قصد دارد آن را به زودی منتشر کند. "گونتر گراس" هشتاد ساله امروز معروف‌ترین نویسنده زنده آلمانی در دنیا است اما سال گذشته با انتشار کتاب خاطرات خود با واکنش‌های تندی از طرف رسانه‌های ادبی جهان روبه‌رو شد.

گراس در کتاب "کندن پوست پیاز" به تجربه‌های سیاسی دوران جوانی‌اش اشاره کرده بود و برای اولین بار اعتراف کرده بود که در گروه "اس‌اس" نازی‌های ارتش آلمان به مدت کوتاهی خدمت کرده است.

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، با این حال گفته‌ می‌شود گراس زندگی‌نامه جدید خود را به منظور تلطیف جو شدید حاکم بر زندگی خود نوشته است و قصد دارد از این طریق جنجال‌های گذشته را جبران کند.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...