• 14 فروردین 1402

    درباره-شرکت-خلاقیت-نرگس-ابهری

    کتمول و استیو جابز در سال ۱۹۸۶ میلادی استودیوی پیکسار را بنیان نهادند... الگوی بی کم و کاست مقاومت و پایداری در برابر تندباد موانع و مشکلات یک کارآفرین جهانی... به‌خاطر این که شکست دردناک است و احساسات ما نسبت به این درد، درک ما را از ارزش آن به هم می‌ریزد برای تفکیک بخش‌های خوب و بد شکست، بایستی هم واقعیت درد و هم سود پیشرفتِ ناشی از آن را به رسمیت بشناسیم... ایده‌ها هرگز مولد نیستند بلکه گروه‌های متمرکز و مسنجمند که می‌توانند به ایده‌ها پروبال بدهند... تیم خوب، ایده خوب را به همراه دارد ...

  • 22 اسفند 1401

    نگاهی-به-نهنگ-آرونوفسکی-عبدالرحمن-فتحالهی

    هانتر جرئت و جسارت تغییر متن خودش برای تبدیل‌کردن به فرمت فیلم‌نامه را نداشته است؛ با این تصور که هرگونه تغییری در ساختار متن نمایش‌نامه می‌تواند روی کل پیکره اثر مخرب داشته باشد... از نسبی‌گرایی در «قوی سیاه» تا ردپایی از به چالش کشیدن مذهب در «مادر» و «نوح» را با پرسشگری در «پی» و دنیای سیاه در «مرثیه‌ای برای یک رؤیا» را تلفیق کرده است... نهنگ‌هایی که در طبیعت به عمد دست به خودکشی در ساحل می‌زنند... دلم برای ایهب هم می‌سوزد؛ چون فکر می‌کند اگر بتواند آن نهنگ را بکشد، زندگی‌اش بهتر می‌شود؛ ولی ...

  • 05 اردیبهشت 1401

    به-دوزخ-ای-بیگناهان-در-گفتوگو-با-بختیار-علی

    ادبیات تهی از دیدگاه و هستی‌شناسی فلسفی، شایسته‌ی خوانش نیست... یکی از علل عقب‌‌ماندگی تئاتر نزد ما عدم انطباق و آمیختگی میان تخیل نویسنده و تخیل کارگردان و بازیگر است... می‌داند که بی‌گناه است و به‌تدریج می‌فهمد چطور و چرا محکوم شده ‌است... اگر کسی به گناهانش اعتراف نمی‌کرد، احتمال آزادی‌اش بسیار زیاد بود... فریادی‌ است علیه این آزادی‌های دروغین... کسی را نمی‌یابد که به بازی سیستم نپیوسته باشد... فاشیسم کارش کاشتن احساسِ گناه در درون افراد است ...

  • 18 آذر 1400

    سالومه-اسکار-وایلد

    در هوا لب‌هایی تولد می‌یابند که بر وی بوسه می‌زنند و او دیوانه‌وار و نفس‌زنان و دودل، به پرواز درمی‌آید، گرفتار رخوت می‌شود، و خشوع و تضرع می‌کند... برای سارا برنارد نوشته شد... دستگاه سانسور بریتانیا نمایش آن را ممنوع کرد... صدای یوحنای پیامبر را از اعماق آب‌انباری که در آن زندانی‌اش کرده‌اند، می‌شنود... جوان، که عاشق سالومه است و حسد چشمش را کور کرده است، دست به خودکشی می‌زند... از دوشیزه تقاضای رقص می‌کند و به پاداش این رقص سر پیغمبر را به وی وعده می‌دهد ...

  • 10 آذر 1400

    سیگورنی-ویور-در-مرگ-و-دوشیزه-فیلم

    اسلحه را به سمت شوهرش نشانه گرفته تا شاید از ترس مرگ، حقیقت را بگوید... می‌خواهد حقیقت را درباره‌ی زنی که شب آزادی‌اش از زندان در خانه‌ی جراردو دیده بداند... وقتی پس از تحمل دو ماه بازجویی، شکنجه و تجاوز، آزاد شده... حالا پس سالها سکوت می‌خواهد بداند چرا؟... دو ماه بود که ازت خبری نبود؛ فکر می‌کردم «کشته» شدی... ناپدید شدن مخالفین سیاسی حکومت، واقعه‌ای «روزمره و تکراری» برای آنها بوده است... حداقل برای 1200 نفر پرونده‌ی مفقودی در دوران حکومت پینوشه ثبت شده که هرگز اثری از آنها پیدا نشده است ...

  • 29 شهریور 1400

    نگاهی-به-هتل-پناهجویان-پیام-حیدرقزوینی

    در مراسم تدفین پینوشه تصمیم می‌گیرد دیکتاتور مرده را مجازات کند... پس از به‌قدرت‌رسیدن، دست به پاکسازی می‌زند و از کسانی شروع می‌کند که شاهد ریاکاری او بوده‌اند... چرا مردم به جای ماندن و مقاومت‌کردن کشورشان را ترک می‌کنند؟... تا دست‌کم زنده بمانند... تناقض‌های بی‌پایان موقعیتی به نام پناهندگی... در زندان از او بازجویی می‌كرد و در آن مدت بارها به او تجاوز كرده بود... در هراس بازگشت او یا طرفدارانش به قدرت... قضاتی كه یا همراه دیكتاتوری بوده‌‌اند یا در بهترین حالت در برابر وضعیت موجود سكوت كرده ...

Loading
این دشواری‌ها همواره وجود داشته و این خیال‌پردازی‌ است که گمان کنیم کارها در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ آسان‌تر پیش می‌رفت... با آنکه بارها به زندان افتادم و از ادامه تحصیل بازماندم اما هیچ‌گاه، حتی برای یک لحظه از راهی که پیمودم پشیمان نشدم... با این انتقاد مواجه شدم که چرا فریادی برنمی‌آورم، پاسخم این بود که توانایی من تبدیل‌کردن کشتارگاه به فرهنگسرا، پادگان نظامی به خانه هنرمندان و انبار متروکه به تالار فردوسی است. کار من فریاد زدن نیست... حتی اگر تمام ایران را برایم زندان کنید، ترک وطن نخواهم کرد ...
اغلب کسانی که فیلم‌فارسی کار می‌کردند خودشان خیلی تحصیل نکرده بودند، از سینما برآمده بودند، در کاباره‌ها کار کرده بودند و در صنعت موسیقی و فرهنگ پاپ بودند. اما موج نویی‌ها سینماگرانی بودند که تحصیل‌کرده بودند و دانشگاه رفته بودند... دولت بعد از اینکه متوجه شد این سینما می‏‌تواند برایش اسمی بسازد شروع به حمایت از فیلم‌سازانی کرد که فیلم‌هایی می‌ساختند که خود دولت سانسورشان می‌کرد، اما خود همان سانسور به این فیلم‌ها و سینماگران نامی می‌داد... بخشی از ایرانی‌های خارج هویت‌شان چند قطبی شده و فیلم‌ها ...
حکایت زنی است که از زنانگی خود می‌گریزد... قبلا یک بار ازدواج کرده و جدا شده و تابه‌حال به خواستگاری‌های پی‌درپی ریچارد پاسخ منفی داده است... مادرش ریچارد را، آخرین مرد زندگی خود می‌داند... برهم‌زدن لایه‌های عشق، مشابه تغییرات درونی زمین است. هرچه احساسات، آتشین‌تر باشد، همچون لایه‌های مذاب، گرایش به حرکت بیشتر و سریع‌تری دارد... تضاد ناشی از غرور، خودبینی و واقع‌گرایی در درون دیان، باعث تقابل او با اطرافیان خود می‌شود... دیان با کنایه از او می‌پرسد که آیا او نیز چون الینا، عاشق ریچارد است؟ ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
جنبش‌های جمعی معاصر ما بار سنگین شکست‌های انقلاب‌های قرن بیستم را بر دوش خود دارند، شکست‌هایی که شدت و گستردگی‌شان تخیل یوتوپیایی‌ را به کل فلج کرده است... روایت رسمی و فاتح، انقلاب اکتبر را به توتالیتاریسم فروکاست و عصر تازه را دوران پایان انقلاب‌ها و آرزوهای بزرگ نامید... کمونیسم در آغاز قرن بیستم با وعده آزادی به عرصه آمده بود؛ اما در سال‌های پایانی قرن به‌عنوان نمادی از «از‌خودبیگانگی» و «بیدادگری» صحنه را ترک می‌کرد... در پی تبیین تبلورهای مختلف فرهنگ شکست است ...
زن با وقاحتی بی‌اندازه و خشمی غرورآمیز با کلفتش حرف می‌زند: «بروید عقب. شما بوی حیوانات طویله را می‌دهید... نوبت به کلفت می‌رسد و او با همان خشونت خشماگین و باورنکردنی، بیزاری خود را از وضع زندگی‌اش ابراز می‌دارد. درست در لحظه‌ای که به اوج خشم و خروش رسیده است و گویی می‌خواهد اربابش را خفه کند، ناگهان صدای زننده و بی‌موقع ساعت شماطه بلند می‌شود. بازی به پایان می‌رسد... محبت سطحی و ارزان‌یافته و تفقدآمیز خانم خانه هیچ مرهمی بر دل چرکین آنها نمی‌نهد ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...