انسانبودگی | آرمان ملی
فریب اسم داستان را نخورید. مساله علیرضا محمودیایرانمهر مردهای تهرانی نیست- تمام انسانهایی است که دوروبرتان میبینید. کتاب را که بخوانید تازه متوجه میشوید تمام مردهایی که میشناسید علیرضا هستند و زنها هم پریسا. حتی خودتان.
پارادوکس واقعیت و تصویر خیالی از همان جمله اول رمان شروع میشود؛ وقتی کلمات دوباره، شگفتانگیز و جمعه غمگین در یک جمله قرار میگیرند. اگر تنها به گیرایی فوقالعاده این جمله برای شروع رمان توجه کنید، حقیقت گستردهتری را در حق محتوای رمان از دست دادهاید که خواسته بیان و نمود خود را از همین سطر اول شروع کند. «تکرار، چگونگی و ماهیت حیرت، ملال»

قرار ویرایش، بازی آفرینندگی است. این صورت ذهنی و خیالی که توانسته تنها تفاوت انسان با دیگر موجودات زنده باشد. قدرت ذهنیِ خلاقانه که بین واقعیت و حقیقت یک مفهوم انتزاعی میپرورد تاجاییکه به اصل واقعیت نیز تردید وارد شود. آنهم تردید در ماهیت عشق و اصالت وجودی انسان در این داستان.
داستان نهفقط داستان ملال عشق که داستان جستوجو و حرکت و شناخت است. شناختی که از دیگری شروع و به درون بازمیگردد. در همین راستا کندن زمین توسط جستوجوگران آب برای بقا و حیات، میتواند کاویدن در وجود دیگری -معشوق باشد و یافتن آب- زن، بازگشت به مادرانگی و زنانگی زمین. چهبسا نویسنده خودآگاهانه از زن زیبای آبانبار در بیان این محتوا بهره جسته است. داستانی اسطورهای شبیه اسطوره عروس آب که با مهارت از کلیشه خارج و با یک دیدگاه اگزیستانسیالیستی پرداخت شده است.
زنها و مردهای داستان به کاویدن در اعماق وجود دیگری- معشوق ادامه میدهند تا سرانجام به شناخت خود برسند. هرچند این شناخت نوعی تردید در اصالت خویشتن و یافتن مفهومی جدید برای زندگی باشد. آنچه مهم است زندگی است و وجود انسان. اینجاست که علیرضا و پریسا به دور از جنسیت نمادی از نوع بشر میشوند. انسانهایی که شناختشان از خود بر اساس تصویری است که در ذهن خویش ساختهاند. بارها در طول رمان در مورد علیرضای اصل اول یا اصل دوم، علیرضای تکثیرشده و حتی پریسای اصل یا تکثیرشده میشنویم ولی درنهایت برمیگردیم به این سوال اساسی که پریسا بار دیگر در فصلهای پایانی رمان مطرح میکند: «علیرضای اصل یعنی چی؟» و به ما یادآوری میکند خودتان شاهد بودید اصالت قابل تردید است و آنچه اهمیت دارد وجود انسان و زندگی اوست. جایی دیگر علیرضای مولف رندانه ایده داستان را به زبان میآورد که «بهتره فکر کنه همون کسیه که خودش فکر میکنه.» این جمله از راز بقا در این دنیایی که در آن تنها رها شدیم، رمزگشایی میکند.
موتیف تکرار علیرضاها و پریساها با سیر حرکت از ضعیف به قوی (براساس دریافتهای بهروز شخصیتها و برگرفته از تاثیرات فرهنگی جامعه کنونی) یا معمولی به خاص و بالاخره از خاص به معمولی و پیشپاافتاده و حتی پسزدن شخصیت اصلی از همین وجهه معمولی نیز تکرار ملال زندگی است و بهخوبی در سراسر رمان بازپرداخت شده و در راستای محتوای حرکت دایرهوار و گیجکننده زندگی است که انسان را به شناختی جدید وامیدارد. «تردید در شناختهای قبلی»
رویارویی و گفتوگوی دو پریسا به زیبایی راز شیفتگی انسان را به آفرینندگی بیان میکند: «تحمل دردی که بتونی از بیرون خودت همه ابعادش رو ببینی آسونتره.» همین جمله به تنهایی کافی است تا فلسفه فکری نویسنده را نشان بدهد که درد گمگشتگی انسان همواره وجود دارد تنها راه نگاهکردن به این درد است از زوایای مختلف تا آن را قابل تحمل کند. انسان گریزی از درد ندارد و همین درد سرمنشا شناخت او از خود و جایگاهش در جهان میشود.
حتی بازگشت پریسا در کاریز و دیدن معصومه کودکی در آنجا که برای آرزوهایش درمانده شده و کمک میخواهد، حکایت از این حرکت دایرهوار چرخه ملال و پیجویی معنای زندگی دارد. گاه فکر میکنی بهترین معنا را برای زندگی دریافتهای ولی نسیمی زیبا از کنار صورتت میگذرد و تو میمانی و حس پوچی و تهیماندن و باز در پی معنای جدید گشتن. همین جستوجوهاست که به قدرت خلق و بازآفرینی انسان منجر میشود، مهمترین چیزی که در عرصه این رمان نمایش داده شده است. در پایان حلول پریسا در زن زیبای کاریز یک دریافت عارفگونه بر دیگر محتواهای رمان میافزاید: «خداگونگی انسان و تنهایی»
پرداختن به اصالت وجود از فصل اول بر تمام رمان سایه افکنده و هرچند رمان بر مدار تکگفتارانه پیش میرود، ولی زوایای وجودی انسان از وجوه مختلف بررسی میشود. تاجاییکه خواننده نیز پا به میانه میگذارد تا نظر خود را به گوش پریسا و علیرضا برساند. بگوید زندگی چقدر اهمیت دارد و ارزش زندگی به حرکت در مسیر آن است و در اختیارگرفتن آن. تکنیک حضور مولف در داستان در نقش شخصیت گرهگشای داستان و حتی راوی، بهنوعی همگونی درگیری فلسفی نویسنده را با چالشهای فکری شخصیت اصلی نشان داده و انگیزه روایت را میسازد. داستان در لایههای زیرین شرایط سخت معاش در دنیای کنونی را ساخته و تغییر معیارهای ارزشگذاری زیبایی و عشق را بین جوانان نشان میدهد.
علیرضا محمودیایرانمهر در «اسم تمام مردهای تهران علیرضاست» نشان داده بهخوبی میتواند فرم را در خدمت محتوا برگزیند. داستان تنها، هنر موجودی به نام انسان است که درد و ملال وانهادگی را به جان خریده. به تعداد تمام انسانهای این کره خاکی داستانی وجود دارد که سوال اساسی آن انسانبودگی است. حتی کسانی که وجود انسان را رها کرده و به قبل و بعد آن میاندیشند هم بهنوعی به اصالت وجود انسان در کنه وجود خویش باور دارند.