رمان «گمشده در ۱۳:۶۰» نوشته پویان مُکاری توسط انتشارات آوند دانش منتشر و راهی بازار نشر شد.

عرفان گمشده در ۱۳:۶۰ پویان مُکاری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان این‌رمان درباره پسربچه‌ای به‌نام عرفان است و بستر زمانی‌اش از دوران حکومت رضاخان پهلوی تا امروز جریان دارد. بستر مکانی قصه هم اصفهان، تهران، یزد و یکی از روستای کویری ایران است. پویان مکاری در این‌رمان بخش‌هایی از تاریخ معاصر ایران را مرور کرده و به زوایای پنهان آن سرک کشیده است.

نویسنده پیش از شروع متن داستان، این‌جمله را از آثار شکسپیر آورده است: «جهنم خالی است، همه شیاطین اینجا هستند.» شخصیت عرفان به‌عنوان آخرین نسل از یک‌خانواده قدیمی که سومین‌نسل از این‌خاندان محسوب می‌شود، در طول داستان، مشغول روایت گذشته است. او قصه ۳ نسل خاندانش را روایت می‌کند که از روستا به شهر رانده شدند اما در شهر هم روی آسایش را ندیدند.

گذشته، ساواکی‌ها و ... از جمله مفاهیم و موضوعاتی هستند که شخصیت اصلی داستان یعنی عرفان با آن‌ها درگیر است. برای او زمان در سال ۱۳۶۰ و ساعت ۱۳:۶۰ متوقف شده است...

رمان «گمشده در ۱۳:۶۰» در ۲۰ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

مادربزرگ بدنم را نگاه می‌کند. دستم را بلند می‌کند و لای چادرش می‌پیچد. دستم درد می‌گیرد. یادم می‌افتد ناخنم شکسته و خون می‌آید. مادربزرگ بلند می‌شود. دستش را می‌برد زیر سینه‌اش، زیر لباسش را می‌گردد و بعد تندتند اطراف را می‌گردد. باز هم خودش را می‌گردد و بعد می‌دود آن‌طرف توی آتش و گم می‌شود. می‌خواهم دنبالش بدوم اما بدنم خشک شده. می‌خواهم داد بزنم اما صدایم درنمی‌آید. فقط نگاه می‌کنم. کاش مادربزرگ آتش نگیرد. توی آتش یک نفر را می‌بینم که دارد می‌رقصد. خیلی بد می‌رقصد. پاهایش را پرت می‌کند این‌ور و آن‌ور. کج و کوله می‌شود، روی زمین خم می‌شود و دوباره می‌ایستد و دست‌هایش را در هوا تکان‌تکان می‌دهد. جیغ می‌کشد و خودش را به در و دیوار می‌زند. از آتش بیرون می‌آید، همه بدنش آتش گرفته و موهای بلندش در هوا تکان‌تکان می‌خورند. به سمت در می‌دود و از حیاط بیرون می‌رود.
به در نگاه می‌کنم. حواسم نیست مادربزرگ جلویم است. توی دستش یک دفتر کلفت است. از دفتر صدبرگ ریاضی هم کلفت‌تر. مادربزرگ خیس است اما دفتر خشک خشک است. شاید خودش را انداخته وسط حوض توی حیاط. دفتر خوشگلی است. قبلا دیده بودم تویش چیزی می‌نویسد. مادربزرگ می‌آید کنارم. خانه‌یزدی می‌سوزد. دود می‌کند.
سرم را بالا می‌گیرم، ای‌کاش باران می‌آمد. کاش آتش خاموش می‌شد. ای‌کاش توی خانه‌مان نمی‌ریختند. ای‌کاش دایی‌موهبت نمی‌رفت، ای‌کاش ساواکی نبود. مادربزرگ می‌نشیند. من را بغل می‌کند. دفترش را هم بغل کرده. دفترچه خاطراتی که بعدها فهمیدم چقدر مهم است.

این‌کتاب با ۲۳۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ جلد و قیمت ۴۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...